محمّدرضا آرام
پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) و دانشجوی دکتری علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده:
یکی از ارکان اساسی برای انجام امر خیر، وجود منابعی است تا بتوان نیاز نیازمندان را تأمین و مشکلاتشان را مرتفع نمود. این منابع به منابع مالی و غیرمالی تقسیمبندی میشود. منابع مالی بر خلاف منابع غیرمالی از محدودیت نسبی برخوردارند و همواره جذب مناسب این منابع و صرف آن در مصارف پرفایده، مسألهساز بوده است. یکی از راهکارهای اصلی جوامع غربی برای جلب منابع مالی و توزیع آن در امور عامالمنفعة، سازکار پُرنقص «مالیات» است که بخش از عواید آن از طریق خیریهها به دهکهای پایین جامعه تزریق میشود. امّا در جامعه اسلامی برای عملیاتیسازی و تضمین امر خیر، دو راهکار وجود دارد؛ راهکار اصلی و اوّلیه عبارت است از برانگیختن عواطف و احساسات افراد؛ امّا اسلام به این اکتفا نکرده و واجباتی مالی مقرر داشته و آنها را هم در زمره عبادات شرعی به حساب آورده که باعث قرب و رضای بندگان به خداوند متعال میشود. در این پژوهش با استفاده از قرآن کریم و روایات معصومین(ع)، منابع تأمین مالی امر خیر و حدود و ثغور و کارکرد هر یک در تحقق این مهم احصاء و استنباط شده است. مهمترین منابعی که در فقه امامیّه برای تأمین مالی امر خیر از آن یاد شده، عبارت است از: انفال، زکات، خمس، انفاق، وقف، قرض، صدقه، هدیه، کفارات و اموال مجهولالمالک. به اعتقاد نگارنده نباید این منابع را صرفاً در میان احکام تکلیفی تقسیمبندی کرد، بلکه باید با نگاهی کارکردگرایانه جایگاه بیبدیل هر کدام از این منابع را در تأمین مالی امرخیر سنجید.
کلمات کلیدی:
منابع مالی؛ امر خیر؛ خیریه؛ فقه؛ اسلام
مقدمه
امر خیر متضمّن چند رکن اساسی است: ۱- نیازمند: فردی است که نیازمند دریافت خیر به میزان تأمین نیاز خویش است. ۲-خیِّر: فردی است که قصد خیررسانی به نیازمند دارد ۳- منبع خیر: صرف وجود فردی که تنها قصد و نیّت کمک به نیازمند را دارد برای تحقق امر خیر کفایت نمیکند؛ بلکه باید منابعی در دسترس داشته باشد تا بتواند نیاز نیازمند را مرتفع نماید. اگر نیازمند نیازی غیرمادی (مثل نیازهای عاطفی) داشته باشد با منابع غیرمادی و اگر نیازمند نیاز مادی (مثل نیاز به مقداری پول) داشته باشد با منابع مادی این نیاز تأمین شود.
همچنین در هر امر خیری باید چند مبنا رعایت شود: ۱-خیررسانی در رابطهای غیرمتعارض: انجام امر خیر در یک موضوع، به تولید شرّ و نقص در موضوع دیگر منتهی نشود. به عنوان مثال تأمین مالی فردی که توانایی کار دارد، منجر به ایجاد شرّی به نام تنبلی در او میشود.
۲-استمرار خیرات تا تأمین کامل نیازِ نیازمند
۳-خیر واقعی باشد نه کاذب: نباید با منابع خیر، نیازهای کاذب را تأمین کرد. خیررسانی به ظالمین از مصادیق خیر کاذب است.
دین مبین اسلام به بیان قوانین مالی مختلفی پرداخته است. در این قسمت با رویکردی کارکردگرایانه و تحلیلی منابع تأمین مالی امر خیر در فقه امامیه پرداخته می شود. به تعبیر شهید صدر «سیاست های مالی در اسلام، تنها ناظر به تأمین مخارج ضروری دولت نیست؛ بلکه هدف اصلی از این سیاست ها، ایفای نقش در تحقق تکافل اجتماعی یا همیاری مدنی در جامعه است» (الصدر؛ ۱۴۰۸ق : ص۲۹۵).
سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از اینکه منابع تأمین مالی امر خیر در فقه امامیه کدام است؟ و سؤالات فرعی این پژوهش متضمّن پاسخ به این دو سؤال است: یک. هرکدام از منابع تأمین مالی امر خیر چه جایگاهی در اسلام دارند؟ دو. هر کدام از منابع تأمین مالی امر خیر چه سهمی در تأمین مالی خیریهها می توانند ایفا کنند؟ با پاسخ به این سؤالات است که می توانیم با ظرفیت های عظیم فقه در خصوص تأمین مالی امور خیر و ریشه کن کردن فقر آشنا شویم. با آزادسازی ظرفیّت های نهفته در این مسأله می توان تحوّلی در نظام تأمین مالی خیریه ها ایجاد کرد.
این منابع هرچند در بادی امر منابعی مادی جلوه میکنند، امّا در صورت رعایت برخی شرایط -مخصوصاً حذف یا کاهش واسطهها در دریافت و پرداخت این منابع- ، بالتّبع می توانند بخش وسیعی از نیاز های غیرمادّی را پوشش دهند. مهمترین منابع تأمین مالی امر خیر و کارکرد هر یک عبارت است از:
یکی از مهمترین منابع تأمینی مالی امر خیر در جامعه اسلامی که شیعه و اهل سنّت بر آن اتّفاق نظر دارند، زکات است. زکات یکی از مبانی اسلام شناخته شده است (ابن بابویه، ۱۴۱۳ق، ج۲: ص۷۴). خداوند متعال در ۲۸ آیه از قرآنکریم همراه دستور به اقامه نماز، دستور به پرداخت زکات میدهد. یعنی یادخدا باید همراه با توجه به خلق خدا مخصوصاً محرومان باشد (قرائتی، ۱۳۸۸، ج۱: ص۱۸۱).
در قرآنکریم اوّلین ثمره حکومت اسلامی اقامه نماز، پرداخت زکات و رواج امر به معروف و نهی از منکر نامیده شده است: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور» (الحج: ۴۱). كسانى كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مىدارند، و زكات مىدهند، و امر به معروف و نهى از منكر مىکنند، و پايان همه كارها از آن خداست. از آنجا که خداوند به جای «یقیمون» فرمود «أقاموا»، زمانی که حکومت اسلامی برپا میشود بسترسازی و تسهیل شرایط برای اقامه نماز و جمعآوری زکات و ترویج امر به معروف و نهی از منکر، از وظایف قطعی مسئولان حکومت اسلامی است (قرائتی، ۱۳۸۸، ج۶: ص۵۱ و ۵۲). امام علی(علیهالسلام) در اینباره میفرمایند: «يجبر الامام النّاس على أخذ الزّكاة من أموالهم» (ابن حیون، ۱۳۸۵ق، ج۱: ص۲۵۳؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۹۳: ص۷۶) امام مردم را بر پرداختن زكات وادار مىكند.
به تعبیر امام صادق(علیهالسلام) زکات امری است که «اعطای آن باعث کم شدن اموال و ندادن آن باعث زیاد شدن اموال نمیشود»(کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳: ص۵۰۴). امّا کسانی که زکات نمیپردازند، مستحقّ بدترین برخوردها در دنیا و آخرت هستند؛ این افراد در دنیا باید از اجتماع مؤمنین طرد شوند. امام باقر(علیهالسلام) سیره رسول خدا(ص) در برخورد با کسانی که زکات نمیدهند را اینگونه توصیف میکنند: «بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي الْمَسْجِدِ إِذْ قَالَ قُمْ يَا فُلَانُ قُمْ يَا فُلَانُ قُمْ يَا فُلَانُ حَتَّى أَخْرَجَ خَمْسَةَ نَفَرٍ فَقَالَ اخْرُجُوا مِنْ مَسْجِدِنَا لَا تُصَلُّوا فِيهِ وَ أَنْتُمْ لَا تُزَكُّونَ»(کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳: ص۵۰۳). يكى از روزهايى كه پيامبر(ص) در مسجد مدينه حضور داشت، ناگهان فرمود: فلانى برخيز! فلانى برخيز! تا اينكه پنج نفر را از جاى خود بلند و از مسجد بيرون كرد، آنگاه فرمود: از مسجد ما بيرون رويد، شما كه زكات نمىدهيد در مسجد نماز نخوانید.
در صحیحهای از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که «إِذَا مُنِعَتِ الزَّكَاةُ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِه»(کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳: ص۵۰۲). هرگاه از دادن زکات خودداری شود، زمین هم از دادن برکاتش خودداری میکند. همچنین در قیامت همین مالی که زکات آن داده نشده، به تعبیر قرآنکریم زنجیری در گردن صاحبمال میشود. «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَة» (آلعمران: ۱۸۰). همین مالی که نسبت به آن بخل ورزیدهاند، در روز قیامت زنجیری در گردن آنها میشود. امام صادق(علیهالسلام) مقصود از بخل در این آیه را بخل در دادن زکات معرفی میکنند (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳: ص۵۰۲).
میتوانیم زکات را به دو نوع مادی (ظاهری و باطنی) و غیرمادی (زکات جاه) تقسیمبندی نماییم. فارغ از مصارف زکات مادی ظاهری که به موارد نهگانه مذکور در کتب فقهی مربوط میشود، زکات مادی باطنی نیز وجود دارد. مفضَّل که یکی از یاران نزدیک امام صادق(علیهالسلام) بود، درباب اقسام زکات مادی از ایشان نقل میکند: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ فِي كَمْ تَجِبُ الزَّكَاةُ مِنَ الْمَالِ فَقَالَ لَهُ الزَّكَاةَ الظَّاهِرَةَ أَمِ الْبَاطِنَةَ تُرِيدُ فَقَالَ أُرِيدُهُمَا جَمِيعاً فَقَالَ أَمَّا الظَّاهِرَةُ فَفِي كُلِّ أَلْفٍ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَلَا تَسْتَأْثِرْ عَلَى أَخِيكَ بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَيْهِ مِنْكَ» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳: ص۵۰۰). نزد امام صادق(علیهالسلام) بودم كه كسى از او پرسيد: در چه اندازه از مال، زكات واجب است؟ فرمودند:«مقصودت كدام زكات است: ظاهرى يا باطنى؟» گفت: هر دو را در نظر دارم. فرمود: «امّا ظاهرى در هر هزار درهم بيست و پنج درهم است؛ و امّا باطنى آن است كه اگر برادرت از تو چيزى خواست كه بيش از تو به آن نياز دارد، در اختيارش قرار دهى».
زکات باطنی مفهومی برگرفته از این بیان نورانی امام صادق(علیهالسلام) و تعبیر «حق معلوم» در قرآنکریم است. خداوند متعال در قرآنکریم میفرماید: «وَ الَّذينَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم للسّائلِ و المحروم» (المعارج: ۲۴و۲۵). و کسانی که در داراییشان حقّی معلوم برای درخواستکننده و محروم کنار گذاشته شده است. شخصی از امام صادق(علیهالسلام) درباره تفسیر این آیه سؤال میکند که آیا مراد از «حق معلوم» چیزی جز زکات مرسوم است. امام(علیهالسلام) پاسخ مثبت داده و توضیح میدهند که: «هُوَ الرَّجُلُ يُؤْتِيهِ اللَّهُ الثَّرْوَة مِنَ الْمَالِ فَيُخْرِجُ مِنْهُ الْأَلْفَ وَ الْأَلْفَيْنِ وَ الثَّلَاثَةَ الْآلَافِ وَ الْأَقَلَّ وَ الْأَكْثَرَ فَيَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ وَ يَحْمِلُ بِهِ الْكَلَّ عَنْ قَوْمِه» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳: ص۴۹۹و۵۰۰) آرى اين درباره كسى است كه خداوند ثروت و مالى به او مىبخشد و او به مقدار هزار يا دو هزار يا سه هزار يا بيشتر و كمتر از آن جدا كرده و از همين حساب به زندگى خويشاوندان خود كمك كند و غرامتى كه بر عهده فاميل و عشيره او قرار بگيرد، شخصاً بپردازد. در جای دیگری امام صادق(علیهالسلام) در تفسیر «حقّ معلوم» در این آیه میفرمایند: « هُوَ شَيْءٌ يَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ فِي مَالِهِ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يَفْرِضَهُ عَلَى قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ فَيُؤَدِّي الَّذِي فَرَضَ عَلَى نَفْسِهِ إِنْ شَاءَ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ إِنْ شَاءَ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ وَ إِنْ شَاءَ فِي كُلِّ شَهْر» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳: ص۴۹۸). حق معلوم چیزی است که انسان از مال خویش بر حسب میزان توانایی و وسعت اموالش، بر عهده خود واجب میکند تا این حقوق را در موعد مقرر پرداخت نماید. این کار را میتواند روزانه یا هر جمعه یا ماهانه انجام دهد.
«ملاک در بخشیدن مال از بين بردن فقر از عرصه جامعه اسلامى و زندگى انسان است نه پرداختن نصابهاى معيّن به تنهايى، پس اگر فقر با پرداختن همه نصابهاى شرعى از ميان نرود، بايد توانگران از بازمانده مال خود آنقدر بدهند تا نياز نيازمندان از ميان برود، و كمبودداران در معيشت كمبودى نداشته باشند» (حکیمی و همکاران، ۱۳۸۰، ج۴: ص۲۱۷و۲۱۸). اینطور نیست که در جامعه اسلامی ثروتمندان با پرداخت زکات ظاهری و رسمی، مجاز به ادامه تکاثر در ثروت باشند. دین اسلام مخالف تکاثر ثروت و دست به دست شدن آن نزد ثروتمندان است. اگر عدّهای محروم و نیازمند و تعدادی توانگر در جامعه اسلامی وجود داشته باشد، زکات باطنی که حدّ نصاب خاصی ندارد باید تا فراهم شدن رفاه نسبی در زندگی معیشتی مستضعفان، در جریان باشد. «از دیدگاه حضرت علی(علیهالسلام) سیاستهای توزیعی باید تا برخورداری همگان از رفاه نسبی ادامه یابد» (پناهی، ۱۳۹۲: ص۶۲). به تعبیر دیگر اگر هدف از پرداخت زکات رفع فقر و محرومیت از جامعه است، پس هر کاری که منجر به تحقّق این غایت و مقصود شریعت شود، مصداق زکات است (عید، ۲۰۱۶: ص۱۴). به نظر برخی از صاحبان فتوا از قرائن قرآنی، روایی و فقهی استنباط میشود که «زکات باطنی همانند زکات ظاهری واجب است» (حکیمی و همکاران، ۱۳۸۰، ج۶: صص۴۴۱-۴۳۸).
زکات ظاهری | زکات باطنی | |
۱ | رسمی | غیررسمی |
۲ | حدنصاب دارد | حدنصاب ندارد |
۳ | موارد تعلّق محدود | موارد تعلّق نامحدود |
۴ | حکومتی | غیرحکومتی |
نتیجه: تأمین مالی امر خیر، فقرزدایی و تحقق عدالت اقتصادی |
جدول ۱: مقایسه اقسام زکات مادی
همانطور که نیازهای انسان به مادی و غیرمادی تقسیمبندی میشود، به تبع آن زکات نیز به مادی و غیرمادی قابل تقسیم است. زکات جاه یا پُست و مقام، نوع غیرمادی زکات است که عمدتاً در نظام سیاسی معنا پیدا میکند.
امام علی(علیهالسلام) زکات جاه را همچون زکات مادی واجب میدانند. «إنّ اللَّه فرض عليكم زكاة جاهكم، كما فرض عليكم زكاة ما ملكت أيمانكم» (حکیمی و دیگران، ۱۳۸۰، ج۶: ص۴۰۷). خداوند همانگونه كه زكات مال را واجب كرده است، زكات مقام را بر شما واجب كرده است. «من الواجب على ذي الجاه، أن يبذله لطالبه» (حکیمی و دیگران، ۱۳۸۰، ج۶: ص۴۰۷). آنچه بر صاحب جاه و مقام واجب است، صرف کردن آن برای خدمترسانی به ارباب رجوع است. امام صادق(علیهالسلام) در تعریف زکات جاه میفرمایند: «الشّفاعة زكاة الجاه»(حکیمی و دیگران، ۱۳۸۰، ج۶: ص۴۰۷). وساطت (براى درست شدن كار مردم)، زكات جاه است.
امام حسن عسكرى(علیهالسلام) مقصود از امر خداوند متعال در قرآنکریم به پرداخت زکات را اقسام مختلف زکات معرفی میکنند. «أي من المال و الجاه و قوّة البدن: فَمِنَ الْمَالِ مُوَاسَاةُ إِخْوَانِكُمُ الْمُؤْمِنِين، و من الجاه إيصالهم إلى ما يتقاعسون عنه لضعفهم عن حوائجهم المقرّرة في صدورهم» (حسن بن علی، ۱۴۰۹ق: ص۳۶۴). زکات بپردازید يعنى از مال و مقام و نيروى بدنى زكات بدهيد. زکات مال به خاطر مواسات نسبت به برادران دینیتان است و زكات مقام، رساندن آنها به نیازها و خواستههایی است که به خاطر ناتوانی نمیتوانند آن نیازها را تأمین کنند.
شکل ۱: اقسام زکات
ریشهکنی فقر در جامعه، از بین رفتن صفات رذیلهای چون حرص و بخل در ثروتمندان و خشم و کینه در فقرا نسبت به ثروتمندان از مهمترین کارکردهای زکات محسوب میشود. لذا خداوند متعال در قرآنکریم پاکسازی جامعه از صفات و اخلاق رذیله را به عنوان اوّلین کارکرد زکات معرفی میکند: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم» (التوبة: ۱۰۳). از داراییهای آنها صدقهاى بعنوان زكات بگير، تا بدین وسیله آنها را پاك سازى و پرورش دهى. و به هنگام گرفتن زكات، برای آنها دعا كن؛ چراكه دعاى تو، مايه آرامش آنهاست. و خداوند شنوا و داناست. این آیه علاوه بر اینکه جمعآوری زکات را یکی از وظایف حاکم اسلامی معرفی میکند، آن را عامل آفتزدایی و رشد فضایل اخلاقی در فرد و جامعه و افزایش داراییها میداند (قرائتی، ۱۳۸۸، ج۳: ص۴۹۷).
در حدیثی جامع از امام صادق(علیهالسلام) درباب فلسفه وجوب زکات و کارکردهای آن در جامعه اسلامی اینگونه آمده است: «همانا كه زكات براى آزمايش ثروتمندان، و كمك به فقرا وضع شده است، و اگر مردم زكات اموال خود را مىپرداختند، هيچ مسلمانى فقير و محتاج نمىماند، و در همه اوقات با سهمى كه خداى عزّ و جلّ براى او مقرّر فرموده است بینیاز ميشد، و مردم جز به خاطر گناه ثروتمندان، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نشدهاند، و خداى عزّ و جلّ را سزاوار است كه رحمت خود را از كسى كه حقّ خدا در مال خود را بازداشته است بازدارد و به آن كسى كه خلق را آفريده و خوان رزق را گسترده است قسم ياد ميكنم كه هيچ مالى در خشكى يا دريا تباه نميشود مگر به علّت ترك زكات، و هيچ صيدى در خشكى يا دريا شكار نميشود مگر به علت ترك تسبيح در آن روز، و همانا كه محبوبترين مردم نزد خداى عزّ و جلّ گشودهدستترين ايشان است، و سخاوتمندترين مردم كسى است كه زكات مالش را بپردازد، و درباره مؤمنين نسبت به حقّى كه خداى عزّ و جلّ براى ايشان در مال او مقرّر داشته است بخل نورزد» (ابن بابویه، ۱۴۱۳ق، ج۲: ص۷و۸).
امام رضا(علیهالسلام) در پاسخ به نامه محمّدبن سنان به کارکردهای زکات و دیگر خیرات و مبرّات همچون صلهرحم و صدقه دادن، نسبت به طبقه دارا و ندار اشاره میکنند و پرداخت زکات را مانع شکاف روزافزون طبقاتی در جامعه معرفی میکنند: «علّت تشريع زكات تأمين خوراک فقرا، و حفظ و صيانت اموال اغنيا است. زيرا خداى عزّ و جلّ تندرستان را به رسيدگى به حال دردمندان و مبتلايان مكلّف ساخته است، چنان كه خداى تبارك و تعالى فرموده است: «هر آينه در اموالتان و نفوستان آزمايش خواهيد شد». و مراد از آزمايش در اموال اخراج زكات، و در نفوس عادت دادن نفس بر صبر است، و اضافه بر اين، پرداختن زكات اداى شكر نعمتهاى خداى عزّ و جلّ، و اميد بستن به آن فزونيای است كه در اثر شكر در مال پديد مىآيد، به علاوه آن فزونى كه از طبيعت زكات به مال عايد مىشود، مضافاً به رأفت و رحمتى كه از اين رهگذر شامل حال ضعفا مىشود، و عطف و تفقّدى كه به اهل مسكنت مىپيوندند، و به علاوه آنكه زكات تحريض و تشويق اغنيا به مواسات، و تقويت فقرا را در پى مىآورد، و ايشان را در كار دين نيرومند ميسازد. و زكات پند و عبرتى براى اغنياست، تا با ملاحظه حال فقرا و تهيدستان دنيا، حال پرملال تهيدستان و فقراى آخرت را به نظر آورند، و براى روبرو شدن با احوال آن روز با صرف مال خود در راه خير، سرمايه عمل صالحى بياندوزند، و با مقايسه اين احوال خداى تبارك و تعالى را در برابر نعمتى كه به ايشان بخشیده است و ثروتى كه عطا كرده شكر گويند و دعا و تضرّع بجا آورند، و از گرفتار شدن به وضعى مانند وضع فقرا بهراسند. اين امور كه در اينجا بيان شد، در کنار امور بسيار ديگری علّت تشريع زكات و اداى صدقات و صله ارحام و انجام اعمال خير و خداپسندانه است» (ابن بابویه، ۱۴۱۳ق، ج۲: ص۸و۹).
خمس همانند زکات یکی دیگر از سازوکارهای تأمین مالی اسلام برای تحقق امر خیر در جامعه است. خمس، مالیاتی است معادل یک پنجم که در شرع بر اموری وضع گردیده است و حاکم شرع اختیار انحصاری آن را بر عهده دارد (منتظری، ۱۴۰۹ق، ج۳: ص۴۴).
خمس طبق شروطی بر هفت چیز واجب است: باقی مانده مخارج سالانه (منفعت کسب)، غنائم، معادن، گنج، مال مخلوط به حرام، جواهری که به واسطه فرورفتن در دریا به دست میآید، زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد (بروجردی، ۱۴۲۳ق: ۳۳۸-۴۰۱؛ انصاری، ۱۴۱۵ق: ص۲۱-۹۹).
خمس یک حق پیشوایی و رهبری است. امام هادی(علیهالسلام) میفرمایند: « إِنَّ الدُّنْيَا وَ مَا عَلَيْهَا لِرَسُولِ اللَّهِ(ص)» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱: ص۴۰۹). تمام دنیا و هرآنچه بر روی آن است، مال پیامبر(ص) است. از روایات فهمیده میشود که «علّت وجوب خمس این است که اصل مال از پیغمبر(ص) و امام(علیهالسلام) است و چون كسى آن را به دست آورد چهار قسمت آن به عنوان مزدِ كار به او تعلق دارد و يك قسمت را به مالك آن مىپردازد، مانند غنيمت جنگ و غوص و معدن و استخراج گنجها، در اين موارد اصل مال از آن پيغمبر يا امام است زيرا كافر مالك نمىشود و اموال بىصاحبِ مخصوص كه در ته درياها و درون كوهها و زمينها است يا گنجهاى سپرده مجهولالمالك همه از آن پيغمبر و امام هستند» (کلینی، ۱۳۷۵، ج۳: ص۸۵۵).
خمس در بسیاری از احکام و تأکیدات با زکات مشترک است امّا موارد مصرف خمس از زکات محدودتر است. عوائد خمس به دو قسمت سهم امام و سهم سادات تقسیم میشود. نیمی از مبالغ خمس مختصّ امام است که در راه خدا و تبلیغ دین مصرف میکند و نصف دیگر آن متعلّق به سادات هاشمی یتیم، فقیر، درراهمانده و ازکارافتاده است. اختصاص نیمی از خمس به سادات بنیهاشم به چند دلیل تبعیض محسوب نمیشود. اولاً تنها سادات نیازمند به اندازه احتیاجات یکسال خود میتوانند خمس دریافت کنند، بنابراین ساداتی که بالقوه یا بالفعل توان کارکردن دارند، حق دریافت خمس ندارند. ثانیاً نیازمندان بیهاشم از دریافت زکات به کلی محروم هستند. ثالثاً اگر سهم سادات از نیازمندی سادات موجود بیشتر باشد، باید مابقی آن را به حساب بیتالمال واریز کرد.
در حقیقت در اسلام دو صندوق «زکات» و «خمس» وجود دارد که هر کدام از این دو دسته حق دارند به طور مساوی تنها از یکی از این دو صندوق استفاده کنند. فلسفه جداسازی این دوصندوق این است که زكات از مالياتهايى است كه در حقيقت جزء اموال عمومى جامعه اسلامى محسوب مىشود لذا مصارف آن عموماً در همين قسمت است، ولى خمس از مالياتهايى است كه مربوط به حكومت اسلامى است، يعنى مخارج دستگاه حكومت اسلامى و گردانندگان اين دستگاه از آن تامين مىشود». در روایات هم فلسفه این جداسازی با عبارت « كَرَامَةً مِنَ اللَّهِ لَهُمْ عَنْ أَوْسَاخِ النَّاس»(کلینی، ۱۴۰۷، ج۱: ص۵۴۰) بیان شده است. «غرض اینکه سادات از زكات كه يك نوع چرك اموال مردم محسوب مىشود بر کنار بمانند به این دلیل است که از يك سو بنىهاشم را به اين ممنوعيت و محروميت قانع سازد و از سوى ديگر به مردم بفهماند که تا مىتوانند سَربار بيتالمال نشوند و زكات را براى آنها كه استحقاق شديد دارند واگذارند» (مکارم، ۱۳۷۱، ج۷: ص۱۸۴-۱۸۲).
بنابراین خمس از منابع مالی دولت اسلامی است که وظیفه دارد فقرا و ایتام سادات مسلمین را با آن تأمین نماید. سهم امام پس از تأمین نیازهای شخصی امام و نایبش، صرف رهبری امّت و توسعه حکومت اسلامی و شعائر دینی که زیربنای عدالت فردی و اجتماعی و امنیت و سعادت اجتماع است، میگردد (نوری همدانی، ۱۴۱۸ق: ص۲۳).
انفال عبارت است از املاک و اموال منقول و غیرمنقولی که خداوند متعال به واسطه ولایت امام مسلمین بر مردم و حکومت بر جامعه اسلامی و ریاست الهی عام او، در اختیارش قرار داده است. امام مسلمین میتواند هر طور که صلاح میداند این املاک یا اموال را بسته به شرایط مختلف زمانی و مکانی مصرف کند(مشکینی، ۱۳۷۷: ص۹۴). طبق روایات منابع طبيعى و ثروتهاى عمومى، غنایم جنگى، فیء (سرزمینهایی که بدون درگیری در اختیار مسلمانان قرارگرفته است)، اموال بىصاحب مثل زمينى كه صاحبش آن را رها كرده، اموال مردگان بىوارث، جنگلها، درّهها، کوهها، نيزارها، زمينهاى موات، سواحل دریاها و رودخانههای بزرگ و هرآنچه فوق کره زمین مثل فضا یا داخل آن مثل معادن است، از مهمترین موارد انفال به شمار میآیند(کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱: ص۵۳۸).
خداوند متعال در قرآنکریم موارد مصرف انفال را اینگونه تعیین میکند: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب» (الحشر: ۷). آنچه خداوند (به عنوان فىء) از (اموال) اهل شهر و روستاها بر فرستاده خويش بازگردانيد از آن خدا و رسولش و خويشان او و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان (راه هر هدف دينى و دنيوى لازم براى اسلام و مسلمين كه دینداران به آن نياز دارند) است، تا ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده ما به شما داد (از احكام و معارف و اموال) بگيريد و از آنچه شما را منع و نهى كرد از آن دست نگه دارید، و از خدا پروا نماييد، كه خداوند سختكيفر است.
با توجه به تفسیر علامه طباطبایی از آیه فوق موارد مصرف انفال عبارتاست از:
۱.سهم خدا که برپایه روایات به رسول خدا و حاکم اسلامی تعلق دارد و ایشان در هر امر الهی که صلاح بدانند مصرف میکنند.
- سهم رسول که رسول خدا و حاکم اسلامی میتواند در کنار سهم خداوند آن را در مصارف شخصی خود و دیگر مصارف حکومت اسلامی و نیازمندان هزینه کند.
۳.سهم ذیالقربی که مقصود سادات و در رأس آنها اهل بیت هستند.
۴.یتیمان، مسکینان و درراهماندگان که به نظر برخی مقصود یتیمان، و در راهماندگان از بنیهاشم هستند. در روایاتی از اهل بیت(علیهمالسلام) این معنا نقل شده است. امّا به نظر برخی مفسران امامیه و اهل سنت مراد عموم یتیمان، مساکین و در راهماندگان هستند، افزون بر اینکه فقر و نیاز آنان در گرفتن این اموال شرط است.
- مهاجران تهیدستی که از خانه و کاشانه خود آواره شدهاند. دادن انفال به فقیران مهاجر مصداق صرف آن در راه خدا است. بنابراین ایشان را با تسامح میتوان یک گروه مستقل دانست (طباطبایی، ۱۳۹۰ق، ج۱۹: ص۲۰۳ و ۲۰۴)
محلّ مصرف انفال تنها منحصر در موارد فوق نیست. بلکه این آیه بیانگر استحقاق بیشتر و اولویت اصلی محلّ هزینه انفال است. پس امام یا نائب امام میتواند انفال را در راه مصالح مسلمانان مصرف نماید. از مهمترین کارکردهای این حکم، دست به دست نشدن اموال و ثروتهای کلان در میان سرمایهداران جامعه است. اسلام هر چند بر مالکیت خصوصی مهر تأیید زده است اما با هر سازوکاری که منجر به تجمّع و ذخیرهسازی داراییها در دست عدهای محدود از ثروتمندان شود، مخالف است و از هر سازوکاری چون أنفال و إنفاق و زکات که مانع این امر میشود، حمایت میکند. لذا خداوند متعال به صراحت تکنیز و انباشتهسازی ثروتها را هرچند که از اموال شخصی باشد، حرام اعلام کرده است: «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ» (التوبة: ۳۴) و كسانى كه طلا و نقره را گنجينه و ذخیرهسازی میکنند و در راه خدا هزينه نمىكنند، همه آنان را به عذابى دردناك بشارت ده. بنابراین نظام اسلامیِ عدالتپیشه از اینجهت که اصل مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسد از نظام سوسیالیسم و از این جهت که مخالف تجمّع ثروت در دست ثروتمندان است از نظام سرمایهداری، راه خود را جدا میکند (صادقی تهرانی، ۱۴۰۶ق، ج۲۸: ص۲۳۹-۲۳۷).
یکی دیگر از سازوکارهای تأمین مالی امر خیر، وقف است. معنای معروف و مشهور وقف در میان فقها عبارت است از «تحبیس العین و تسبیل المنفعة» (موسوی خمینی، ۱۴۲۱ق، ج۳: ص۱۲۱). یعنی عین مالی را بدون تصرّف در آن حفظ کنی و منافع و عواید حاصل از موقوفه را برای اشخاص و موضوعات یا اهدافی، جاری سازی. بنابراین وقف بر اساس موقوفعلیه قابل تقسیم به وقف عام یا وقف خاص مثل وقف برای فرزندان و خویشاوندان یا وقف برای هدف معینی مثل تبلیغ دین و ازدواج جوانان، است (مشکینی، ۱۳۷۷: ص۵۶۷). وقف به عنوان صدقهای ساری و جاری اساساً برای امر خیر و تأمین نیاز دیگران تعبیه شده است؛ لذا طبق نظر فقها فرد وقفکننده، حق بهرهبرداری شخصی از منافع موقوفهاش را ندارد (ابن بابویه، ۱۳۶۷، ج۶: ص۱۰۱).
انگیزه اصلی از وقف در جامعه اسلامی از بین رفتن فقر و محرومیت است. بُعد غالب وقف در زمانهای گذشته، بُعد فرهنگی و اجتماعی بوده است. تحقق منافع عمومی، تأمین آسایش جامعه و بهبود سطح زندگی مردم از جمله مهمترین اهداف وقف بوده است(وزین، ۱۳۹۲: ص۷۹). در سیره امام علی(علیهالسلام) آمده است که مزارع و چاههای آبی را برای فقرا و درراهماندگان مدینه وقف میکردند. در وقفنامه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) اینگونه آمده است که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هذا ما تصَدَّقَ بهِ عَبدُ اللَّهِ عليٌّ أميرُالمُؤمِنينَ، تَصَدَّقَ بالضَّيعَتَينِ المَعرُوفَتَينِ بِعَينِ أبي نَيزرَ والبُغَيْبُغَةِ علَى فُقراءِ أهلِ المَدِينَةِ، وابنِ السَّبِيلِ، ليَقِيَ بِهِما وجْهَهُ حَرَّ النّار يَوَم القِيامَةِ، لا تُباعا ولا تُوهبا، حَتَّى يَرِثَهُما اللَّهُ، وهو خَيرُ الوارِثين» (بروجردی، ۱۳۸۶، ج۲۴: ۲۵۲؛ احمدی میانجی، ۱۴۲۶ق، ج۲: ص۱۹۰). به نام خداوند بخشنده و مهربان علی دو مزرعه معروف به چشمه ابونیزر و بغیبغه را برای فقرای مدینه و رهگذران بیچاره وقف کرد، تا خدا روی او را به خاطر این دو موقوفه از آتش عذاب روز قیامت نگاه دارد، این دو مزرعه فروخته و بخشیده نمی شوند، تا آن که خدا آن دو را ارث ببرد و خدا بهترین ارث برندگان است.
هبه یا هدیه به عنوان یکی از منابع تأمین مالی امر خیر، به معنای اعطای مال یا منفعتی بلاعوض است. بنابراین انسان میتواند هر نوع یا میزانی از داراییهایی خود را به دیگران ببخشد. همچنین امانت دادن یک چیز به دیگری به خاطر بهرهبرداری هدیهگیرنده از منافع و ثمرات آن، نوعی هدیه محسوب میشود (آل کاشفالغطاء، ۱۳۵۹ق، ج۲: ص۶۱-۵۹). تفاوت هدیه با صدقه در این است که اولاً در صدقه قصد تقرّب به خداوند متعال شرط است ولی در هدیه این شرط الزامی نیست بلکه هدیه دادن میتواند فقط با هدف جلب خوشنودی هدیهگیرنده باشد، ثانیاً صدقه را به هیچ وجه نمیتوان بازپس گرفت ولی هدیه را در برخی موارد میتوان بازپس گرفت (عبدالرحمان، بیتا، ج۳: ص۴۴۴). لذا طبق فرمایش امام صادق(علیهالسلام) هدیهدادن از سابقه بیشتری نسبت به صدقه برخوردار است. «إِنَّمَا الصَّدَقَةُ مُحْدَثَةٌ إِنَّمَا كَانَ النَّاسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَنْحَلُونَ وَ يَهَبُونَ» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۷: ص۳۰) در زمان پیامبر(ص) مردم تنها پیشکش میکردند یا به رسم عطا و کرامت میبخشیدند امّا صدقه پدیدهای نوظهور است.
به غیر از زکات ظاهری و باطنی که واجب است، کلیه مبالغ و خدماتی که در راه رضای خداوند متعال به نیازمندان داده میشود، صدقه نامیده میشود. صدقه معنایی بسیار موسّع دارد به طوری که پیامبر(ص) میفرمایند: « كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ »(کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۴: ص۲۶). همچنین صدقه میتواند معنوی و غیر مادی باشد چرا که پیامبر(ص) به ابوذر غفاری میفرمایند: «كفّ أذاك عن النّاس، فإنّها صدقة تتصدّق بها على نفسك» (بروجردی، ۱۳۸۶، ج۲۴: ص۵۶۳). مردمآزاری نکن، چرا که همین کار به منزله صدقهای است که برای خودت میدهی. صدقه هرچند مستحب است ولی نقش بسیار مؤثر و مکملی در کنار زکات برای تأمین مالی امر خیر و نیازهای نیازمندان ایفا میکند. اسلام برای آنکه باب سوء استفاده از صدقه را به روی افراد تنبل ببندد، دریافت صدقه برای مسلمانی که میتواند با کار یا حرفه یا مالی نیازهایش را متناسب با شأن و جایگاه اجتماعیش تأمین کند، حرام اعلام کرده است (حلّی، ۱۴۰۷ق، ج۱: ص۵۳۰).
صدقه موارد و میزان محدودی ندارد و فرد میتواند به هر میزان و از هر چیز و به هر کس که صلاح میداند، صدقه دهد. رحمت جهانیان حضرت محمّد (ص) میفرمایند: «تَصَدَّقُوا وَ لَوْ بِصَاعٍ مِنْ تَمْرٍ وَ لَوْ بِبَعْضِ صَاعٍ وَ لَوْ بِقَبْضَةٍ وَ لَوْ بِبَعْضِ قَبْضَةٍ وَ لَوْ بِتَمْرَةٍ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَبِكَلِمَةٍ لَيِّنَة» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۴: ص۴). صدقه دهید هرچند به اندازه یك ظرف خرما یا كم تر از آن باشد، هرچند یك مشت خرما، یا یك دانه خرما یا پارهاى از یك خرما باشد. کسی که هیچ چیز در چنته ندارد لااقل با گفتن سخنی نرم و خوش صدقه بدهد. البته بهتر است انسان بهترین داشتههای خود را صدقه بدهد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» (آل عمران: ۹۲) تا وقتی که از داشتههای مورد علاقه خود انفاق نکنید به مقام نیکوکاری نمیرسید. درست است که میتوان به هر کسی صدقه داد، امّا اعطای صدقه باید با رعایت اولویت و ترتیب نزدیکان شروع کرد. لذا پیامبر اکرم(ص) در باب اولویتها در صدقه دادن در احادیث مختلف بیان کردهاندکه «وَ ابْدَأْ بِمَنْ تَعُول» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۴: ص۲۶). صدقه دادن را اوّل از خانواده شروع کن و بعد به دیگران بده.
صدقه کارکردهای فراوان دنیوی و اخروی به همراه دارد. زیاد شدن رزق، جلوگیری از مرگهای ناگهانی، دفع بلایای مختلف، شفای بیماران از مهمترین کارکردهای دنیوی صدقه و بخشش گناهان مهمترین کارکرد اخروی صدقه دادن محسوب میشود.
فردی نزد امام موسی کاظم(علیهالسلام) میرود و نزد ایشان از تنگی دست و بال خود شکایت میکند و در توصیف حال رقّتبار خود نزد امام میگوید: «به خدا قسم به خاطر فقر حتی لباس پوشیدن نداشتم و لخت و عور ماندم تا اینکه به خاطر این حال و روزم فلانی یکی از دو لباس خود را به من داد و مرا با آن پوشانید». امام(علیهالسلام) به او این راهکار را توصیه میکنند: «صُمْ وَ تَصَدَّقْ» روزه بگیر و صدقه بده! آن فرد از روی تعجب میپرسد: «آیا از همان چیزهایی که از برادران دینیام به من میرسد، هرچند ناچیز باشد، صدقه بدهم؟!». امام(علیهالسلام) در پاسخ میفرمایند: «تَصَدَّقْ بِمَا رَزَقَكَ اللَّهُ وَ لَوْ آثَرْتَ عَلَى نَفْسِك» (کلینی، ۱۴۰۷، ج۴: ص۱۸) از آن چیزی که خدا به تو روزی داده صدقه بده، هرچند ایثار نمایی. در همین زمینه رسول خدا(ص) میفرمایند: «أَكْثِرُوا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرْزَقُوا» (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۷۴: ص۱۷۶) زیاد صدقه بدهید تا رزق و روزیتان تأمین شود. همچنین امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۴: ص۳) با صدقه روزی را به سمت و سوی خود بکشانید.
یکی از راهکارهایی که حضرات معصومین(علیهمالسلام) برای مداوا و شفای بیماران توصیه کردهاند صدقه دادن است. امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَة»(کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۴: ص۳) مریضان خود را به وسیله صدقه دادن مداوا کنید. ایشان در جای دیگر کیفیت مداوای بیمار با صدقه دادن را اینگونه بیان میکنند:«يُسْتَحَبُّ لِلْمَرِيضِ أَنْ يُعْطِيَ السَّائِلَ بِيَدِهِ وَ يَأْمُرَ السَّائِلَ أَنْ يَدْعُوَ لَهُ» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۴: ص۳). بهتر است کسی که مریض است با دستان خودش به نیازمندان صدقه بدهد و از آن نیازمند بخواهد تا برای او دعا کند.
صدقه علاوه بر خاصیتهای درمانی، باعث پیشگیری از مبتلا شدن به بلایا و امراض مختلف میشود. امامصادق(علیهالسلام) به نقل از پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَدْفَعُ بِالصَّدَقَةِ الدَّاءَ وَ الدُّبَيْلَةَ وَ الْحَرَقَ وَ الْغَرَقَ وَ الْهَدْمَ وَ الْجُنُونَ وَ عَدَّ (ص) سَبْعِينَ بَاباً مِنَ السُّوءِ» (کلینی، ۱۴۰۷، ج۴: ص۵) قطعا خدایی که جز او معبودی وجود ندارد، حتماً با صدقه، درد و طاعون و آتشسوزی و غرق شدن و ویرانی و دیوانگی و غیره را دفع میکند. پیامبر(ص) ادامه دادند تا اینکه هفتاد گونه اصلی از بلایا را ذکر کردند. کارکردهای دنیوی صدقه عمومیت دارند. یعنی هر فردی چه عادل چه ظالم و چه مومن و چه کافر صدقه بدهد، کارکردهای دنیوی آن شامل حال همه آنها میشود. روزی فردی یهودی به پیامبر اکرم(ص) اهانت میکند و پیامبر(ص) به اصحابشان میفرمایند این فرد فردا توسط یک عقرب به درک واصل میشود. امّا دیدند که روز بعد همان مرد یهودی در حال عبور است. پیامبر(ص) به او میگویند چوبهایی که پشتت حمل میکنی را بر زمین بگذار. وقتی چوبها را بر زمین میگذارد، میبینند که یک عقرب گزنده روی چوبهاست. پیامبر(ص) از آن مرد یهودی میپرسند امروز چه کار کردی؟ آن یهودی گفت امروز کار خاصی نکردم جز اینکه وقتی داشتم میآمدم دو تکِّه کیک داشتم که یک تکِّه آن را به مستمند دادم. پیامبر(ص) فرمودند به خاطر همین کار بوده که آن بلا از او دفع شده است. سپس فرمودند: «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَانِ» (کلینی، ۱۴۰۷، ج۴: ص۵) قطعاً صدقه مانع از بروز مرگهای ناگهانی برای انسان میشود.
قرض در اصطلاح فقهی عبارت است از «عقدی که فرد قسمتی از مال خود را به تملّک دیگری درمیآورد به این شرط که طرف مقابل ضامن بازگرداندن مثل آن یا قیمتش شود» (ایروانی، ۱۴۲۷ق، ج۲: ص۲۲۷ ). قرض نقش بهسزایی در تأمین منابع مالی امر خیر در جامعه اسلامی ایفا میکند.
خداوند متعال اهمیت فراوانی به قرضدادن داده است، به طوری در قرآنکریم دو بار با خطابی سؤالگونه میپرسد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ» (البقرة: ۲۵۴؛ الحدید: ۱۱). آن كيست كه قرض خوبى به خدا دهد، و خدا آن را برايش مضاعف كند؟ در اهمیت قرض دادن و جایگاه رفیع قرضدهنده همین بس که خداوند متعال هربار که دعوت به قرض دادن میکند، خود را به عنوان قرضگیرنده و طرفحساب معرفی میکند (البقرة: ۲۵۴؛ الحدید: ۱۱؛ المائدة:۱۲؛ الحدید:۱۸؛ التغابن:۱۷؛ المزمّل:۲۰). اوج عظمت و بزرگی یک چیز در انتساب آن به خداوند متعال است. مانند خانه خدا، رسول خدا، ولی خدا، ماه خدا و غیره (ذهیبات، ۱۴۲۵ق، ۱۰۵و ص۱۰۶)
قرضالحسنه باید آراسته به صفاتی باشد. قرض از مال حلال، از بهترین چیزها، دوستداشتنیترین داشتهها باشد. تا وقتی فرد به زندگی و استفاده از اموالش امیدوار است قرض بدهد. هرچقدر قرض میدهد، آن مقدار را کم و کوچک به حساب آورد. آن را به خاطر رضای خدا به صورت مخفیانه به محبوبترین افراد و اشخاص نیازمند بدهد، بدون اینکه اذیّت و منّتی همراه آن باشد (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۹: ص۳۵۴).
در روایات قرض دادن از اهمیت و پاداش بیشتری نسبت به صدقه دادن برخوردار است. پیامبراکرم(ص) در بیان فلسفه اصلی این امر میفرمایند: «مشاهده كردم بر درِ بهشت نوشته شده است: صدقه به ده برابر و قرض به هجده برابر. پس به جبرئيل گفتم: اى جبرئيل! دليل اين چيست؟ با اينكه صدقهدهنده پس گرفتن مالش را نمىخواهد ولى قرض دهنده، مىدهد تا آن را پس بگيرد! جبرئيل گفت: آرى، همينگونه است ولى اينگونه نيست كه تمام کسانی که صدقه دریافت میکنند به آن نيازمند باشند در حالى كه كسى جز از روى نياز قرض نمىكند. پس صدقه گاهى به غيرمستحق مىرسد و قرض تنها به مستحق مىرسد؛ به همين دليل قرض برتر از صدقه است» (بروجردی،۱۳۸۶، ج۲۳: ص۶۹۴). علاوه بر این میتوان گفت فردی که قرض میدهد تا زمانی که قرض خود را پس بگیرد، در انتظار بازگشت آن مال است اما در صدقه این انتظار و اضطراب وجود ندارد. از سوی دیگر وقتی کسی مالی را قرض میکند تلاش میکند تا ضمن تأمین نیازهایش، با همّت مضاعف دیون خود را بازپس دهد. لذا در حالی که صدقه ممکن است باعث ابتلای صدقهگیرنده به آفت سَربار دیگران شدن و تنبلی شود، امّا در قرض امکان مبتلا شدن به این آفت بسیار کمتر است.
قرض همانطور که اعطای آن پاداشهای فراوان اخروی دارد، ندادن آن عذابهای شدید اخروی را در پیدارد. پیامبر اعظم(ص) درمورد پاداش فراوان کسی که قرض میدهد و در هنگام مطالبه آن خوشرفتاری میکند، میفرمایند: «مَنْ أَقْرَضَ مَلْهُوفاً فَأَحْسَنَ طَلِبَتَهُ اسْتَأْنَفَ الْعَمَلَ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَلْفَ قِنْطَار» (ابن بابویه، ۱۴۰۶ق: ص۲۸۹؛ بروجردی،۱۳۸۶، ج۲۳: ص۶۹۴) هر كس به ستمديده و محرومی وام دهد و در مطالبه آن خوشرفتارى نماید، اعمال خويش از سر گيرد (چرا كه خداوند گذشته او را آمرزيده است)؛ و خدا به ازای هر درهم او هزار قنطار از بهشت به وى خواهد بخشيد. «قنطار، به معناى پوست گاو پر از طلا، و كنايه از نعمت متنوّع و بسيار است» (حکیمی و دیگران، ۱۳۸۰، ج۶: ۱۵۰). از سوی دیگر کسی که میتواند به برادر دینیاش قرض دهد ولی این کار را نمیکند، بوی بهشت بر او حرام میشود. رسول خدا(ص) میفرمایند: «مَنِ احْتَاجَ إِلَيْهِ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فِي قَرْضٍ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ فَلَمْ يَفْعَلْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّة» (ابن بابویه، ۱۴۱۳ق، ج۴: ص۱۵). هر كس برادر دینیاش به دريافت وامى از او نيازمند شود، و او قادر بر رفع نياز او باشد ولی دريغ دارد، خداوند بوى بهشت را بر وى حرام میكند.
انسانها در طول زندگی خود دچار اشتباهاتی میشوند که از آنها توبه میکنند. خداوند متعال پذیرش توبه و پوشاندن برخی گناهان را منوط به کفاراتی واجب کرده است. کفاره در اصطلاح فقهی به عبادت خاصی اطلاق میشود که انجام آن، غالباً باعث برداشتن عقوبت الهی یا کاهش و تخفیف آن میگردد (عاملی(شهیدثانی)، ۱۴۱۳ق، ج۱۰: ص۵). این کفارات با هدف تأمین مالی و مادی نسبت به نیازمندان و محرومان در قالب پرداخت مبالغی معیّن به آنها، یا با هدف غیرمالی و همدردی در قالب روزه، وضع شده است.
در فقه شیعه برای گناهانی مثل روزهخواری، شکستن قَسَم، قتل، ظهار و انجام برخی کارها در حج، کفاره تعیین شده است. به عنوان مثال خداوند متعال در قرآنکریم درباره کفاره نقض قَسَم میفرماید: «لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ» (المائدة: ۸۹). خدا به قَسَمهاى لغو بيهوده، شما را مؤاخذه نخواهد كرد، امّا به خاطر شكستن آن قسمى كه از روى عقيده قلبى ياد میكنيد، مؤاخذه خواهد کرد. و كفّاره آن غذا دادن به ده فقير است از آن طعام متوسط كه برای خانواده خود غالباً تهيه مىكنيد، يا لباس بر آنها بپوشانید و يا يك بنده آزاد كنيد، و هر كس توانايى آن را ندارد، سه روز روزه بگیرد. اين است كفاره شكستنِ سوگندهايى كه ياد مىكنيد.
از آنجا که هزینههای کفارات باید صرف فقرا و نیازمندان شود، کفارات به عنوان یکی از منابع مهم تأمین مالی امر خیر، به ویژه برای فقرا و مستمندان محسوب میشود.
یکی دیگر از منابع تأمین مالی امر خیر که کمتر به آن پرداخته میشود، اموال مجهولالمالک است. اموال مجهولالمالک اموالی هستند که مالک آن بالفعل موجود است و از آن اموال إعراض نکرده امّا خودِ مالک شناخته شده نیست. شناخته نشده بودن مالک میتواند به جهت جنگ و ترک یک شهر باشد یا اینکه اراضیای مواتِ بالعرض باشند و صاحبان اوّلیهاش از آن اعراض نکرده باشند امّا معلوم نیست چه کسانی هستند. اموال مجهولالمالک تنها با اذن حاکم شرع یا کسی که از جانب او صاحباجازه است، میتواند به مصرف فقرای جامعه برسد. «اشياى پيدا شده كه در كتب فقهى ما تحت عنوان «لُقطه» از آنها بحث شده است نيز از اقسام مجهول المالك است، كه با مقررات و شرايط مخصوصى مىتوان آن را با اذن حاكم شرع تملّك كرد و يا فروخت و پولش را به فقرا داد» (طاهری، ۱۴۱۸ق، ج۱: ۱۹۰و ص۱۹۱).
- وصیت به ثلث
در کنار منابع نهگانه که اصالتاً برای تأمین مالی امر خیر در جامعه اسلامی وضع شدهاند، میتوان از سازکارهای دیگری چون «وصیت به ثلث» نام برد. این سازکار میتواند بالعرض تبدیل به منبع عظیمی برای تأمین مالی امر خیر شود. طبق فقه امامیه هر فرد حق دارد، نسبت به یک سوم اموال خود وصیت کند. با تشویق، فرهنگسازی عمومی و واسطهگری خیریهها در اجرای وصیت افراد، میتوان افراد جامعه- علی الخصوص قشر سالخورده- را تشویق به وصیت نسبت به صَرفِ یک سوم اموالشان در امر خیر نمود. خیریهها با ایفای نقش حَکَم یا واسطه در این وصایا، میتوانند بخش وسیعی از افراد تحت تکفّل خود را تأمین مالی نمایند.
شکل۲ : منابع تأمین مالی امر خیر
نتیجهگیری
همانطور که ملاحظه کردیم کلیه دستورات مالی اسلام در راستای تأمین مالی امر خیر در جامعه اسلامی است. عکس این قضیه هم صادق است؛ یعنی کلیه منهیّات مالی اسلام، تأمین مالی امر خیر را با مشکل مواجه می سازند. به عنوان مثال می توان به تحریم ربا، اسراف، احتکار و اکتناز و غیره اشاره کرد.
در این پژوهش پس از آشنا شدن با ویژگیهای یک منبع خیر مطلوب، دانستیم که منابع تأمین مالی امر خیر در فقه امامیه تمام ویژگیهای مطلوب یک منبع خوب خیر را دارا هستند. مهمترین ویژگیهایی که این منابع تأمین مالی را ممتاز و بیبدیل میکند، عبارتاست از:
۱-استمرار: بسیاری از این منابع مالی از ویژگی استمرار برخوردار هستند. این ویژگی بدین معناست که این منابع مالی محدود به دوره خاص زمانی نیستند بلکه در ظرف زمان ساری و جاری هستند. زَکوات، اوقاف، خمس و انفال به صورت نسبی از این ویژگی برخوردارند.
۲-توازن: ثروتمندان به میزان ثروتشان به پرداخت و نیازمندان به میزان نیازشان به دریافت این منابع می پردازند. این امر باعث تحقق توازن اجتماعی در جامعه می گردد و از شکاف های وسیع طبقاتی جلوگیری می نماید.
۳-خیررسانی دو یا چندجانبه: یکی از ویژگی های ممتاز کنند این منابع، تلاش برای ارتباط مستقیم قشر دارا و ندار است. این ارتباط مستقیم برکات زیادی دارد: اولاً قشر دارا از داشته هایش احساس آرامش و رضایت خاطر می کند. ثانیاً با سرکشی قشر دارا از ندار بخش وسیعی از نیازها غیرمادی و معنوی قشر ندار، ضمن این رابطه تأمین می شود.
۴-فزایندگی: طبق بیان صریح روایات تأمین مالی امر خیر بر اساس منابع مالی مصرّح در فقه امامیه و صرف آن در موارد معین، نه تنها باعث کاهش این منابع نمی شود، بلکه باعث رشد و افزایش آنها نیز می شود.
خیریهها در منابع مالی اسلام، می توانند به صورت مستقیم و غیرمستقیم نقش ایفا کنند:
الف)نقش مستقیم: خیریههای ذی صلاح میتوانند با اخذ وکالت از حاکم شرع، وکیل و مجری اخذ یا صرف یا اخذ و صرف برخی منابع تأمین مالی امر خیر شوند. طبیعتاً این اجازه منوط به شفافیت خیریه ها، تعهد آنها و گزارش صَرف منابع مالی در مصارف مشخص است. وکالت خیریه های واجد صلاحیت در جمع آوری زَکَوات، صدقات، کفارات و اموال مجهول المالک می تواند از این سنخ باشد.
ب)نقش غیرمستقیم: خیریه ها می توانند با ایفای نقش تبلیغی و ترویجی امر خیر یا نقش واسطه گری یا نقش تولّیگری به صورت غیرمستقیم در تأمین مالی امر خیر در جامعه اسلامی نقش آفرینی کنند. به عنوان مثال خیریه ها توان خوبی در بازاریابی منابعی چون اوقاف دارند یا اینکه می توانند واسطه جذب قرض الحسنه برای افراد نیازمند شوند.
بنابراین ما در منابع تأمین مالی امر خیر به جای تمسّک و تمرکز بر روشهایی چون تبلیغات کاذب و سازکارهایی برگزاری جشنهای موسمی و … لازم است تا اولویت اصلی را به جلب و جذب منابعی بدهیم که فقه تأکید بر وجوب دریافت آن از غنی و پرداخت آن به فقیر دارد. امام علی(ع) می فرمایند: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض» (شریف الرضی، ۱۴۱۴ق، ص۴۷۵) چنانچه نوافل و مستحبات به فرائض و واجبات ضرری بزنند، هیچ اجر و قربی ندارند. بر این اساس چنانچه از منابع تأمین مالی اسلامی به بهای تأکید بر دیگر منابع دست برداریم، تمسّک به دیگر روشها و منابع خیری واقعی به دنبال نخواهد داشت.
پس با احیا و تقویت جلب و جذب منابع تأمین مالی امر خیر در فقه امامیه می توانیم بخش عظیمی از خلاءهای موجود در امر خیر را پُرکنیم و به گسترش و تسهیل امر خیر از یکسو و کاهش کمبودها در جامعه اسلامی از سوی دیگر کمک نماییم.
منابع:
قرآن کریم
ابن بابویه، محمّدبن علی. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دار الشريف الرضي للنشر،۱۴۰۶ق، قم.
ابن بابویه، محمّدبن علی. من لا يحضره الفقيه، ترجمه علی اکبر غفارى و محمّدجواد غفارى و صدر بلاغی، صدوق، ۱۳۶۷، تهران.
ابن بابویه، محمّدبن علی. من لا يحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم،۱۴۱۳ق، قم.
ابن حیون،نعمان بن محمد مغربى. دعائم الإسلام، مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ۱۳۸۵ق، قم .
ابن فهد حلّی، جمال الدین احمد بن محمّد اسدی. المهذّب البارع فی شرح المختصر النافع، دفتر انتشارات اسلامی،۱۴۰۷ق، قم.
احمدی میانجی. مکاتیبالأئمة (علیهم السلام)، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق، قم .
انصاری، شیخ مرتضی، کتاب الخمس، گنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، ۱۴۱۵ق ، قم .
ایروانی، باقر، دروس تمهیدیه فی الفقه الاستدلالی، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی ،۱۴۲۷ق، قم.
آل کاشفالغطاء، محمّدحسین. تحریرالمجلة، المکتبة الرضویة، ۱۳۵۹ق ، قم.
بروجردی، آقا حسین. رسالة فی الخمس، مرکز فقهی ائمه اطهار، ۱۴۲۳ق، قم.
بروجردی، آقاحسین. جامع أحاديث الشيعة، انتشارات فرهنگ سبز، ۱۳۸۶، تهران.
پناهی، محسن، «مبانی دین مبین اسلام و تکافل در رفتارهای حمایتگرانه»، در: دهشیری، محمّدرضا و دهقانی، سیدجلال و بهنام، سرخیل. جایگاه تکافل و رفتارهای حمایتگرانه در دیپلماسی فرهنگی، موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بینالمللی الهدی، ۱۳۹۲، تهران.
الحسن بن علي عليه السلام، الإمام الحادي عشر. التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري (عليه السلام)، مدرسة الإمام المهدي (عجل الله تعالى فرجه الشريف)، ۱۴۰۹ق، قم.
حكيمى، محمدرضا و حكيمى، محمد و حكيمى، على. الحیاة، ترجمه احمد آرام،دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۸۰، تهران.
ذهیبات، عباس. التکافل الإجتماعی فی مدرسة اهل البیت (علیهم السلام) ، مرکز الرسالة، ۱۴۲۵ق، قم.
شريف الرضى، محمد بن حسين. نهج البلاغة، هجرت، ۱۴۱۴ق، قم.
صادقی تهرانی، محمّد. الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۶ق، قم.
صدر، محمّدباقر. اقتصادنا، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۸ق، بیروت.
طاهری، حبیبالله. حقوق مدنی، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۸ق، قم.
طباطبایی، محمّدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن، موسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، لبنان.
طبرسی، فضل بن حسن. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناصرخسرو، ۱۳۷۲، تهران.
عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی. مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، مؤسسة المعارف الإسلامية، ۱۴۱۳ق، قم.
عبدالرحمان، محمود. معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیه، دارالفضیلة، بیتا، قاهره.
عید، عادل عبدالفضیل. التکافل الإقتصادی و الإجتماعی فی الإسلام، دارالتعلیم الجامعی، ۲۰۱۶م ، مصر.
قرائتی،محسن. تفسیر نور ، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، ۱۳۸۸ ، تهران.
کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق. الکافی، دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۷ق، تهران.
مجلسی، محمّدباقر. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبارالأئمة الأطهار، دار احیاء التراث العربی،۱۴۰۳ق، بیروت.
مشکینی، میرزاعلی. مصطلحات الفقه، ۱۳۷۷، بیجا.
مکارم شیرازی، ناصر. تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ ، تهران.
منتظری نجفآبادی، حسین علی. مجازاتهای اسلامی و حقوق بشر، ارغوان دانش، ۱۴۲۹ق، قم.
موسوی خمینی، سید روحالله. کتاب البیع، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۴۲۱ق ، تهران.
نوری همدانی، حسین. کتاب الخمس، مهدی موعود، ۱۴۱۸ق، قم.
وزین، علیرضا، «تشویق و ترویج فرهنگ وقف، سنت حسنه اسلامی»، در: دهشیری، محمّدرضا و دهقانی، سیدجلال و بهنام، سرخیل. جایگاه تکافل و رفتارهای حمایتگرانه در دیپلماسی فرهنگی، موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بینالمللی الهدی، ۱۳۹۲، تهران.