تکافل اجتماعی
تکافل اجتماعی به معنای دقیق کلمه عبارتاست از اینکه هر فردی ، در قبال جامعه خویش احساس مسئولیتهایی کند که باید آنها را ادا نماید. به طوری که اگر در انجام مسئولیتهایش کوتاهی کند، این امر باعث فروپاشی شالکه جامعهی او و دیگران خواهد شد.
جایگاه مفهومی تکافل اجتماعی در حوزه امر خیر و نیکوکاری
محمدرضا آرام
کارشناسی ارشد، معارف اسلامی و علوم سیاسی و عضو مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)،
چکیده
یکی از راهکارهای بسط فرهنگ نیکوکاری در جامعه اسلامی، تشریح آن در قالب ادبیات مفهومی جدید، جامع و جریانساز است. مسأله اصلی این پژوهش عبارتاستاز اینکه بهترین چارچوب نظری و مفهومی برای ترویج فرهنگ احسان و نیکوکاری در جوامع کدام است؟ برای پاسخ، با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، به قرآن کریم و منابع و جوامع روایی استناد میگردد.
تکافل اجتماعی به معنای یاری چندجانبه میان افراد جامعه مدنی برای تأمین نیازها و حل مشکلات یکدیگر در بستر نهادهای فعّال در حوزه تکافل است. نهادهای فعّال در حوزه تکافل عبارت است از خانواده، خویشاوندی، عشیره، همسایه، دوستی و اخوّت و برادری دینی. هر کدام از این نهادها به طور خاص کارویژههای بیبدیل و اصیلی در ترویج احسان و نیکوکاری در جامعه اسلامی بر عهده دارند، به طوری که سایر نهادهای اعتباری و بروکراتیک عاجز از انجام خدمات این نهادها هستند. تکافل اجتماعی بر مبانی اصیل دینی بنا نهاده شده است؛ مهمترین مبانی تکافل اجتماعی عبارت است از: تراحم، تعاون، عدالت، احسان، مسئولیت همگانی، ایثار، سیادت و سروری، جود و انفاق. این مفهوم درست نقطه مقابل و معارض فردگرایی و اومانیسم، به عنوان مهمترین مبانی نیکوکاری در نظریه لیبرال-دموکراسی است.
تکافل اجتماعی با ارتباط وثیقی که با مفهوم «نیاز» برقرار میکند، از چند جهت به گسترش هدفمند امر خیر میانجامد؛ اولاً بر اساس اقسام نیازهای انسان، تکافل اجتماعی به دو نوع تکافل مادی و تکافل معنوی تقسیم میشود، مفهوم نیکوکاری هم شامل خیرات مادی و معنوی میگردد. ثانیاً همانطور که نیازهای انسان میتواند به حقیقی و کاذب تقسیم گردد، تکافل اجتماعی و خیرات هم میتواند حقیقی یا کاذب باشد. بنابراین تکافل اجتماعی، میتواند بهترین چارچوب نظری و مفهومی برای ترویج امر خیر در جامعه اسلامی قرارگیرد.
کلمات کلیدی:
تکافل اجتماعی؛ تکافل؛ نیکوکاری؛ چارچوب مفهومی؛ چارچوب نظری
مقدمه
تکافل اجتماعی که یک معنای خیلی والای اسلامی دارد، یکی از شاخصهای ممتاز و برجسته رشد دانشآموزان و مفهومی جریانساز و عملساز است(پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری).
فهم درست یک مفهوم، مقدّمه هرگونه اظهار نظر درباره آن است. به میزانی که مفهومی را به درستی تشریح نکنیم و ابعاد و زوایای مختلف آن را مورد بررسی و تدقیق قرار ندهیم، در عملیاتیکردن و گفتمانسازی آن دچار آفات و مشکلاتی میشویم. مفهوم خیر و نیکوکاری به عنوان یکی از مهمترین مفاهیم اجتماعی اسلام، برای فهم و عملیاتیسازی به چارچوب مفهومی جامع و کاملی نیاز دارد. واژه تکافل اجتماعی هرچند در قرآن کریم نیامده است ولی متفکران اسلامی، علیالخصوص متفکران عرب مجموعهای از دستورات قرآن کریم و فرامین ائمه هداة (علیهم السلام) در باب احسان و نیکوکاری را ذیل عنوان تکافل اجتماعی شرح و بسط دادهاند. متأسفانه این ادبیات در زبان فارسی به طور مستقل طرح و بسط نیافته است و عمده آثار عربی موجود در این باب حتّی به زبان فارسی ترجمه نشده است. لذا پرداختن به مفهوم تکافل اجتماعی به عنوان یک ادبیات جامع و فراگیر در حوزه امور خیر و نیکوکاری امری ضروری است.
بنابراین سؤال اصلی این مقاله این است که بهترین چارچوب نظری و مفهومی برای فهم وگفتمانسازی فرهنگ احسان و نیکوکاری در جوامع کدام است؟ برای پاسخ به این سؤال مهم باید متعرًض پاسخ به سؤالات فرعی زیر شویم: یک. نیازهای انسان چگونه میتوانند بهترین چارچوب نظری برای فهم فرهنگ احسان و نیکوکاری در جوامع باشد؟ دو.تکافل اجتماعی چگونه میتواند با مبانی اصیل اسلامی، بهترین چارچوب مفهومی برای گفتمانسازی فرهنگ خیر و نیکوکاری در جوامع باشد؟ پرداختن به جایگاه نظری و مفهومی تکافل اجتماعی در حوزه امر خیر و نیکوکاری در نوع خود پژوهشی جدید و لازم محسوب میشود و ادبیاتی جامع و مانع برای تحقق این هدف محسوب میشود.
۱–چارچوب نظری
لازمه تحقق یک هدف را نیاز مینامیم. به عنوان مثال برای رسیدن به هدف سیری، نیاز به غذا داریم. نیاز را میتوانیم مرادف خواسته، احتیاج یا حاجت بدانیم. فیالواقع هر فعل انسان برای تأمین یک نیاز صورت میگیرد.اگر امر خیر و نیکوکاری را به عنوان یکی از مهمترین عوامل تأمین نیازهای بشری بدانیم، میتوانیم برای تأمین نیازها چارچوبی نظری پیریزی کنیم. با مبنا قرار دادن مفهوم نیاز به موازین خوبی برای فهم و گفتمانسازی خیرات و مبرّات در جامعه دست مییابیم. یک نظریه برای تأمین نیازهای بشری باید ویژگیهای زیر را دارا باشد.
۲-۱. حل نیازها در رابطهای همسو
تأمین نیاز یا حل مشکل نباید در رابطهای متعارض صورت پذیرد. نهاد مطلوب نهادی است که حل نیازهای محوله در آن، حتّی الإمکان باعث ایجاد نیازها و مشکلات جدیدی نشود. امر خیر و نیکوکاری در جامعه باید رویکردی «حل المسایلی» داشته باشد به نحوی که انجام یک امر خیر و نیکو، باعث ایجاد نیازها و مشکلات جدید نشود. به عنوان مثال کمک مادی به افرادی که توانایی کار دارند، میتواند باعث ایجاد مشکل جدیدی به نام تنبلی در این افراد شود.
۲-۲. حل دایمی نیازها
تأمین برخی نیازها یا حلّ پارهای از مشکلات در نهادهای اجتماعی باید دایمی باشد نه موقتی و برای دوره زمانی خاص. تحقق این مهم معلول شناسایی دقیق مشکلات و علّت بروز آنهاست. امر خیر و نیکوکاری هم از این قاعده مستثنی نیست. بهترین خیرات، اموری هستند که به حل سرمنشأ بروز مشکلات و نیازها در افراد نیازمند منجر میشود. در این رویکرد به جای پرداختن به نیاز موجود فرد، عامل ایجاد نیازها و مشکلات جدید (مثل سبک زندگی غلط) در او از بین میرود. در صورت رعایت نکردن این اصل، امر خیررسانی به پدیدهای گذرا و موقت تبدیل میشود. در دستورات دینی هم به التزام خیرین به این اصل تأکید شده است که کمک نکردن به فرد نیازمند به مراتب بهتر از خیررسانی مقطعی به افراد نیازمند و محروم است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در آخرین لحظات عمر خود اینگونه درباره یتیمان وصیت میکنند: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ» (شریف الرضی: ۱۴۱۴ق: ص۴۲۱). شما را به خدا قسم میدهم که نیازهای یتیمان را به طور مستمر تأمین کنید. اینطور نباشد که یک روز سیر و یک روز گرسنه بمانند.
۳-۲. حل نیازهای حقیقی و سرکوب نیازهای کاذب
نیازها را میتوان از حیث میزان همسویی آنها با هدف یا اهداف غایی فرد به نیازها حقیقی و نیازهای کاذب تقسیمبندی کرد. هدف غایی به معنای آن هدفی است که وسیله تحقق هیچ هدف دیگری نیست و ارزش ذاتی دارد و به تمام وسایل پیشین خود، اعتبار میدهد. فرد تمام اقدامات و فعالیتهای خود را برای رسیدن به آن معطوف میکند و تنها با رسیدن به آن است که احساس آرامش و رضایتخاطر میکند. بر این اساس نیازهای حقیقی و کاذب را میتوانیم اینگونه تعریف کنیم:
یک. نیازهای حقیقی، نیازهایی هستند که در راستای تحقق هدف غایی انسان است.
دو. نیازهای کاذب، نیازهایی هستندکه در راستای تحقق هدف غایی انسان نیست.
از نتایج مهم این تقسیمبندی این است که هر نیاز یا خواستهای به رسمیت شناخته نمیشود. تنها نیازهایی به رسمیت شناخته میشوند که در راستای تحقق هدف غایی یا نیاز حقیقی فرد باشد. بنابراین نیازی به پاسخگویی به همه نیازهای بشر وجود ندارد. تکافل و خیررسانی در نیازهای کاذب یا به عبارت دیگر خواستههای نامشروع دیگران، مردود و مذموم است و نتایج ناگواری برای جامعه به ارمغان میآورد.
معصومین(علیهم السلام) به شدّت از یاری و نیکوکاری در حقّ ظالمین نهی کردهاند. از امام صادق(ع) نقل شده است که : «حتی در ساختن مسجد هم به ظالمان کمکی نکنید» (شيخ حر عاملي، ۱۴۰۹ق، ج۱۷: ص۱۸۰). فقهای شیعه ذیل همین مبحث قاعده «حرام بودن یاری در گناه» را استنباط کردهاند. شیخ طوسی با استناد به این قاعده، فتوا به حرمتِ بخشیدن زکات به فقیری که مرتکب گناهان است و حرمت کمک و نیکی در حقّ ظالمان و گرفتن دستمزد از آنها میدهند (طوسی، ۱۳۸۷ه.ق، ج۲: ص۶۲).
تلاش برای شناسایی درست نیاز واقعی و اصلی هر فرد و کمک به او برای تأمین آن نیاز را امر خیر و نیکوکاری مینامیم. بنابراین یاری دیگران در تأمین نیازهایشان در هر مرحله از نیازهای مطرح شده در هرم مازلو، نیکوکاری محسوب میشود.
شکل ۱: سلسله مراتب نیازها در هرم مازلو (مازلو، ۱۹۷۰: ص۱۷۱-۵۱)
۲– چارچوب مفهومی
خداوند متعال انسان را موجودی نیازمند آفریده است. هر فرد برای داشتن حیاتی طیّبه نیازهایی دارد که برای رفع آنها تلاش میکند؛ اگر در این راه با مانع یا موانعی برخورد کند، اصطلاحاً دچار مشکل شده است.
اولیّن سؤالی که مطرح میشود این است که چه کسی متکفّل تأمین تمام نیازها و و حلّ همه مشکلات وی میباشد؟ در پاسخ باید بگوییم که هر فرد در درجه اوّل به تنهایی مسئول ارضای نیازها و حل مشکلات خویش یا «خود یاری» است. اسلام خواهان تربیت افرادی صبور و حلیم، منظّم و دقیق، بابرنامه و هدفدار، امیدوار، پرکار و پرتلاش، قوی، مصمم و بااراده، محاسبهگر و آیندهنگر، اهل عبرت و تجربه و اهل اتقان در کار است.
دومین سؤالی که مطرح میشود این است که اگر فردی به هر دلیل نتوانست موفّق به خودیاری شود، چه کسی مسئولیت یاری او را دارد؟ در پاسخ، عدّهای چون اکثر قریب به اتّفاق اندیشمندان لیبرال براین باورند که اگر یکی از شهروندان موفق به خودیاری نشود، دولت مسئولیت اصلی خیررسانی و رفع نیازهای او را برعهده دارد. در نتیجه دوگانهای میان فرد و دولت بهوجود میآید؛ اگر فرد نتوانست، آنگاه دولت موظف به خیررسانی و جبران ناتوانی اوست.
اسلام رویکردی جامع و کلان در زمینه عدالت اجتماعی و رفع نیازهای مختلف آحاد مردم در جامعه در ابعاد و سلسله مراتب مختلف دارد. مسئولیت رفع نیازهای مختلف اجتماعی و خیررسانی در ابعاد و مراتب گوناگون را وظیفهای عام، فراگیر و خداپسندانه معرفی میکند که از آن به تکافل اجتماعی یاد میکنیم.
۲-۱. تعریف تکافل اجتماعی
۲-۱-۱. تعریف لغوی: «تکافل از ریشه «کفل» است که اصل معنای آن عبارت است دادن تعهد به تأمین نیازهای جاری و معاش شخص» (مصطفوی، ۱۴۳۰ه.ق، ج۱۰: ص۹۶). در فرهنگ لغت عربیعامه و فرهنگ لغة عربی معاصر ذیل معنای تکافل آمده است: «تکافَلَ القوم به این معناست که با هم همزیستی و همیاری کردند و بعضی از آنها ضامن بعضی دیگر شدند. زمانی که فرزندان امتی با یکدیگر تکافل میکنند، تبدیل به قدرتی نفوذناپذیر میشون» (بستانی، ۱۳۷۵: ص۲۵۰). دو نفر بر تکافل متفق شدند نیز به معنای ضمانت و کفالت دوجانبه و همزیستی است. همچنین به معنای رابطه استوار و منفعتی دوجانبه میان موجودات زنده از گیاهان و حیوانات در تغذیه و تولید مثل و یاری و امثالهم است (المعانی).
۲-۱-۲. تعریف مفهومی: متفکران اسلامی تعاریف متعدد و نزدیکی از تکافل اجتماعی ارایه داده اند.
«تکافل اجتماعی به معنای دقیق کلمه عبارتاست از اینکه هر فردی ، در قبال جامعه خویش احساس مسئولیتهایی کند که باید آنها را ادا نماید. به طوری که اگر در انجام مسئولیتهایش کوتاهی کند، این امر باعث فروپاشی شالکه جامعهی او و دیگران خواهد شد. از سوی دیگر هر فرد در جامعه از حقوقی برخوردار است، که افرادی که در رفع این حقوق توانمند هستند، باید حق هر صاحبحقّی را بیکم و کاست به او دهند و مانع صدمه دیدن ضعفا شوند و مشکلات عاجزین را برطرف نمایند. اگر تکافل اجتماعی نباشد به مرور پایههای جامعه سست خواهد شد و باید شاهد سقوط آوار در آن باشیم» ( ابوزهره، ۱۹۹۱: ص۷).
در تعریفی دیگر، تکافل اجتماعی از یک سو به معنای زندگی فرد تحت کفالت جامعه خویش است به نحوی که جامعه نیازهای او را متناسب با شرایطش تأمین نمایند. از سوی دیگر بدین معناست که هر فرد توانمندی، از طریق جایگاه و مقام و منزلتش، هر آنچه را که باعث جریان خیرات و نیکیها و منجر به حفظ کیان جامعه و ارتقای جایگاه آن میشود را انجام دهد. (عبدالعال، ۱۹۹۷م: ص۱۳) سرمنشأ این اقدام، وجدانی آگاه است که آبشخور آن، اصل عقیده اسلامی است. تا فرد در حمایت و رعایت اجتماع و اجتماع در پشتیبانی فرد، امرار معاش کنند. به نحوی که همگان بایکدیگر در تعاملند و برای برپایی جامعهای بهتر و دفع ضرر از افراد آن بایکدیگر همکاری میکنند. (ناصح علوان، بی تا: ص۱۰)
«تکافل عام به معنای اصلی است که اسلام بر مسلمانان کفالت و پشتیبانی یکدیگر را واجب کفایی ساخته است. اسلام این همیاری را وظیفه هر مسلمان در حدود امکانات و توانش دانسته که باید آن را در هر حال انجام دهد، همانطور که دیگر کارهای واجبش را انجام میدهد» (الصدر، ۱۴۲۴ه.ق، ج۳: ص۷۷۴). تکافل نه تنها در مورد تأمین نیازهای اساسی است، بلکه در مورد حقوق طبیعی پنجگانه(حق حیات، آزادی، آموزش، شرافت و تمّلک) نیز صدق میکند. (السباعی، ۱۹۹۸م: ص۱۷۵-۱۷۶)
در تعریف برگزیده نگارنده، تکافل اجتماعی به معنای شناسایی نوع و میزان نیازها و مشکلات یکدیگر برای خیررسانی چندجانبه میان افراد جامعه مدنی است، به طوری که تمام نیازهای افراد تأمین شود. این همیاری مدنی، در بستر نهادهای فعّال در حوزه تکافل (مثل خانواده ، همسایه، خویشاوندان ، عشیره، دوستان ، برادران دینی)، به مثابه کمربندهای حمایتی-نظارتی پیشادولتی انجام میشود. نقطه مقابل تکافل اجتماعی، فردگرایی و عقلانیت ابزاری قرار میگیرد که در آن منافعِ شخصی تعیین کننده نوع و میزان مناسبات اجتماعی است.
۳– اقسام تکافل اجتماعی
همانگونه که نیازهای فرد به نیازهای مادّی و نیازهای معنوی قابل تقسیم است، تکافل را هم میتوان به دو گونه تکافل مادی و تکافل معنوی تقسیمبندی کرد. بنابراین نیازهای مادی ، نیازمند تکافل مادی و نیازهای معنوی نیازمند تکافل معنوی است.
علت اهمیت تشخیص نوع نیاز دیگران در این است که در جایی که فرد نیازمند تکافل معنوی است اگر تکافل مادی صورت پذیرد، این امر میتواند باعث بروز آسیبها و مشکلات جدیدی در وی شود. و به عبارتی اصل اولیّه که تأمین یک نیاز نباید منجر به ایجاد یک نیاز جدید گردد، رعایت نشود. به عنوان مثال در جایی که علّت ایجاد یک مشکل در فردی نه در عجز و ناتوانی او بلکه به دلیل داشتن بیماریهای روحی، روانی و شخصیتیای نظیر تنبلی، ناآگاهی، خستگی، بیحوصلگی، افسردگی و ترس باشد، تکافل مادّی هرچند ممکن است مشکل فعلی فرد را موقتاً مرتفع کند امّا مشکلات جدیدتر و بزرگتری میآفریند که به مراتب ضرر بیشتری مترتب او می شود.
هر گونه اقدام و تلاش برای تأمین نیازها یا حل مشکلات مادی و اساسی دیگران نظیر خوراک، پوشاک و مسکن را تکافل مادی مینامیم(السباعی، ۱۹۹۸م: ص۱۷۵). این دسته از نیازها و مشکلات فوری و آشکار هستند. لذا عمدتاً تکافل به معنای تکافل مادی انصراف پیدا میکند.
هر نوع تلاشی برای تأمین نیازها و حل مشکلات روحی و معنوی دیگران -نظیر افسردگی، بیحالی، تنبلی و کمبود محبّت- را تکافل معنوی مینامیم. تکافل معنوی بر پایه تراحم و ابراز محبّتهای دوجانبه بنا شده است(ذهیبات،۱۴۲۵ق: ص۷). لذا برخی تکافل معنوی را از این جهت که انسان احساس احترام و علاقه نسبت به دیگران میکند، تکافل اخلاقی نامیدهاند(ذهیبات،۱۴۲۵ق: ص۲۱). بنابراین حوزه تکافل نه تنها در مورد تأمین نیازهای اساسی است، بلکه در مورد حقوق طبیعی پنجگانه(حق حیات، آزادی، آموزش، شرافت و تمّلک) نیز صدق میکند (السباعی، ۱۹۹۸م: ص۱۷۵و۱۷۶). در روایات هم تعریفی موسّع از صدقه ارایه شده است. در روایتی از پیامبر(ص) به نقل از امام صادق(ع) در تعریف صدقه آمده است که: «كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ»(ابن حيون،۱۳۸۵، ج۲: ص۳۲۰) هر کار خیر و پسندیدهای مصداق صدقه است.
از آنجایی که مشکلات روحی و معنوی زمینهساز ایجاد بسیاری دیگر از مشکلات مادی هستند و حلّ آنها باعث حل دائم بسیاری دیگر از مشکلات میشود، تأمین نیازهای روحی و معنوی از اولویت و اهمیت بیشتری نسبت به تأمین نیازهای مادی برخوردار است. لذا احادیث فراوانی داریم که در آن افرادی جوان، توانا و آماده به کار، نزد حضرات معصومین(علیهم السلام) میرفتهاند، ولی به جای کمک مادی به آنها کمکهایی معنوی نظیر ارشاد به کار و دادن ابزار تولید به آنها میکردهاند. فی الواقع به جای دادن ماهی به آنها، ماهیگیری یادشان میدادند. با این کار اوّلاً روحیه خودیاری در افراد احیا میشد و ثانیاً سرمنشأ حل دائم بسیاری از مشکلات مادی دیگر ایشان فراهم میشد.
به عنوان مثال در سیره رسول خدا ص آمده است که مردى نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: دو روز است چيزى نخوردهام. فرمود: برو به بازار (و كار كن) (حکیمی و همکاران، ۱۳۸۰، ج۵: ۴۳۳). همچنین پيامبر خدا(ص) میفرمایند: صدقه دادن به ثروتمند جایز نيست، و همچنين به نيرومند تندرست، و به صاحب حرفه، و به انسان قادر بر كار»(حکیمی و همکاران، ۱۳۸۰، ج۵: ص۴۹۲).
۴. مبانی تکافل اجتماعی
امر خیر و نیکوکاری در کشورهای غربی عمدتاً بر مبانی اومانیستی استوار شدهاند. این مبنا به دلیل محوریت دادن به انسانِ خودمختارِ بریده از وحی و به علّت عدم توجه به تفاوتهای انسانها، نمیتواند مبنای قابل اتکایی برای گسترش و استمرار امر خیر و نیکوکاری در جامعه اسلامی به حساب آید. امّا تکافل اجتماعی ریشه در پیوندها و علقههای اصیل نسبی و سببی، دینی، انسانی و فطری دارد. این پیوندها تاجایی میتوانند محکم و ریشهدار شوند که فرد نیازها و مشکلات دیگران را نیازها و مشکلات خود بداند و خیررسانی به آنها را خیررسانی به خود محسوب کند. میتوان با تعمّق در دستورات دینی پی به مبانی تکافل ببریم. تفکیک این مبانی از یکدیگر کار دشواری است امّا بر اساس تعابیری که در احادیث و آیات قرآن کریم آمده است، میتوانیم تعابیری مختلفی را استنباط نماییم.
حسّ رحمت و شفقت نسبت به دیگران، باعث برانگیخته شدن عواطف و احساسات افراد نسبت به یکدیگر میشود که نتیجه آن تعاون و مشارکت همگانی است. در دستورات دینی افراد را بر مبنای تراحم تشویق به تکافل و خیررسانی به جامعه میشوند. به عنوان مثال امام علی(ع) میفرمایند: «هرگاه نتوانستی به ضعیفان رسیدگی کنی، پس رحمت خود را بر ایشان بگستران» (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰ق : ص۲۹۰). در حدیث دیگری که به صورت شعر فارسی ترجمه شده است، امام صادق(ع) میفرمایند:
« اى مهان يعنى كه بر اين سه گروه | رحم آريد ار ز سنگيد ار ز كوه | ||
آنكه او بعد از عزيزى خوار شد | و آنكه بد با مال بىاموال شد | ||
و آن سوم آن عالِمى كاندر جهان | مبتلا گشته ميان ابلهان» (ابن شعبه حرانی،۱۳۶۳: ص۳۶۷). | ||
در این حدیث شریف هم به تکافل مادّی اشاره شده است و هم تکافل معنوی. رفع نیاز انسانی که تاکنون نیازمند نشده تکافل مادی و رحم بر انسان ذلیلی که قبلاً عزیز بوده و همچنین عالمی که در میان جاهلان قدرنشناس گرفتار شده، مصداق بارز تکافل معنوی است.
یکی دیگر از مبانی اصیل تکافل را میتوان تعاون و احسان دانست. در قرآن کریم و روایات این مبنا مورد عنایت و توجّه خاص قرار گرفته است. خداوند متعال در قرآن کریم دستور به تعاون میدهد: «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» (المائده: ۲) يكديگر را در كار نيك و در تقوا يارى كنيد (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج۵: ص۲۵۶).
رشید رضا در تفسیر سیاسی-اجتماعی المنار ذیل این آیه شریفه میگوید: «دستور خداوند متعال به تعاون بر نیکیها و تقوا ، از ارکان هدایت اجتماعی در قرآن کریم محسوب میشود. چراکه این تعاون به نحوی ایجابی بر مردم همیاری در انجام هر کاری از کارهای نیکی که باعث تأمین منافع و نیازهای عمومی یا شخصی در دین یا دنیای آنها میشود را واجب کرده است. با دستور به تعاون بر تقوا هر کاری که کارها که باعث دفع مفاسد و مضرات و حل مشکلات مسلمین انجام میشود. بنابراین در این آیه تحلیه و تخلیه با یکدیگر جمع شده است.» در ادامه تفسیر این آیه رشید رضا وضع طبیعی و اولیه جامعه اسلامی را وضع قرارداد و تعاون بر اساس عهد و میثاق الهی میداند و میگوید این بعدها بود که با گسستن این عهد مجبور شدیم برای جمع افراد و طوائف مختلف خودمان -به طور مصنوعی- نهادسازی کنیم (محمّدرشید، ۱۴۱۴ق، ج۶، ۱۲۵).
برخی نیازها هستند که جز با یاری و تعاون دیگران تأمین نمیشوند. نیازهای هم که به تنهایی قابل تأمین شدن هستند، اگر با تعاون همراه شوند به نحو بهتر و کاملتری تأمین میشوند. انسان ضعیف وقتی ضعیفی دیگر را یاری میکند، تبدیل به انسانهایی قوی میشوند. بنابراین زندگی اجتماعی وسیلهای جز فراهم ساختن اطمینان خاطر برای افراد نیازمند و مضطرب و نگران نیست. بنابراین «دعوت به تعاون امری لازم است، خواه زمانه تغییر کند و نسلها عوض شود و عادات و سنن و شرایط متحوّل شود» (ذهیبات، ۱۴۲۵ق: ۲۲). رسول خدا(ص) فرمودند: «هر کس برای یاری و جلب منفعت برادرش حرکت کند، اجر مجاهدین در راه خدا از آن اوست»(ابن بابویه، ۱۴۰۶ق: ۲۸۸).
عدالت به عنوان یکی از مهمترین نیازهای اساسی که ریشه در فطرت حقطلب انسانها دارد از مبانی مهم برانگیزاننده تکافل به شمار میآید. میتوان عدالت را هم مبنای تکافل به شمار آورد و هم نتیجه آن. عدل در نسبت با دیگران به زبان ساده عبارتاست از اینکه انسان دیگران را حدأقل به اندازه خود حساب کند. در این صورت است که آنچه برای خود میپسندد برای دیگران هم میپسندد و آنچه برای خود نمیپسندد برای دیگران هم نمیپسندد. این مفهوم را به عبارات مختلف میتوان در دستورات حضرات معصومین(علیهم السلام) یافت.
فردی بادیه نشین نزد رسول خدا(ص) میرود و از پیامبر(ص) میخواهد تا عملی به او بیاموزند که با آن به بهشت رود. پیامبر(ص) در پاسخ همین دستور را به او میدهند. هر چه را دوستدارى كه مردم با تو بكنند، تو با آنها بكن و هر چه را بد دارى كه مردم با تو بكنند با آنها مكن (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۲: ص۱۴۶).
عدل به معنای برابر عمل نمودن و به طور برابر پاداش و تلافى كردن است؛ اگر خير و نيك بود پس عدالتش همان تلافى به خير و نيكى است و اگر شرّ و بدى بود عدلش همان شرّ و بدى است و احسان به اين معناست كه در برابر خير و نيكى، پاداشى بيشتر از آن داده شود و شرّ و بدى را كمتر از آن تلافى كنند (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق: ص۵۵۲).
«اِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإحسان» (النحل: ۹۰) خدا به عدالت و نيكى كردن و بخشش به خويشان فرمان مىدهد. علامه، عدالت امر شده در این آیه را نه عدالت فردی، بلکه عدالت اجتماعی میدانند و میفرمایند: «ظاهر سياق آيه اين است كه مراد از عدالت، عدالت اجتماعى است، و آن عبارت از اين است كه با هر يك از افراد جامعه طورى رفتار شود كه مستحق آن است و در جايى جاى داده شود كه سزاوار آن است، و اين خصلتى اجتماعى است كه فرد فرد مكلفين مامور به انجام آنند، به اين معنا كه خداى سبحان دستور مىدهد هر يك از افراد اجتماع عدالت را بياورد، و لازمه آن اين مىشود كه امر متعلق به مجموع نيز بوده باشد، پس هم فرد فرد مامور به اقامه اين حكمند، و هم جامعه كه حكومت عهدهدار زمام آن است» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج۱۲: ص۴۷۷-۴۷۹).
بنابراین میتوان عدل را به طور عام مبنای روابط اجتماعی دانست ؛ اسلام عدل را مبنای تولید و توزیع ثروت، نظام قضا و حلّ و فصل خصومات بین مردم و حتی روابط انسان با خودش قرار داده است. لذا شاهدیم که اهل بیت(علیهم السلام) هم عدل را به عنوان مبنای نظام اجتماعی به طور عام و مبنای روابط اجتماعی به طور خاص معرفی کردهاند (الحکیم، ۱۴۳۳ق : ص۲۵۱). امام صادق(ع) میفرمایند: «عدالت شيرينتر از آبى است كه به انسان تشنهلب میرسد، چه گشايشى است در عدالت، زمانى كه در امرى عدالت شود، هرچند كم باشد(کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۲: ص۱۴۸).
احسان عبارت است از انجام داوطلبانه اعمال نیکی که شارع مقدس انسانها را ملزم به آن نکرده است. مُحسِن هم کسی است که تلاشی اضافه بر سازمان برای خدمت به مردم انجام میدهد (ذهیبات، ۱۴۲۵ق: ص۲۲ و ۲۳). بنابراین احسان بالاتر از عدل است؛ چرا که در احسان بیش از استحقاق فرد به او میدهی و کمتر از آنچه بر عهده اوست، دریافت میکنی (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق: ص۲۳۶).
میتوان احسان را بر اساس مستقیم یا غیرمستقیم بودن آن به دو گونه تقسیمبندی کرد: نوع اوّل آن عبارت است از احسان به عموم مردم به طوری که در آن ارتباط خاص و رودررو میان دو طرف (احسانکننده و فرد مورد احسان) وجود داشته باشد. ایجاد اماکن عام المنفعة مثل بیمارستان، مسجد،مهمانسرا، مدرسه، جاده و حوزه علمیّه که در راه خدا ساخته میشوند از این سنخ هستند. نوع دوّم، احسان به فرد و مردم در جامعه اسلامی به صورت مستقیم است. فیالواقع این نوع دوم احسان است که مبنای اساسی استحکام در روابط اجتماعی را تشکیل میدهد. چرا که باعث جذب و افزایش عشق و محبّت در دیگران میشود و یکی از راههای تأمین نیازها و حل مشکلات در روابط اجتماعی محسوب میشود (الحکیم، ۱۴۳۳ق: ص۲۵۷).
خداوند متعال در قرآن کریم پس از امر به عدالت به احسان امر میکند. «اِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإحسان» (النحل: ۹۰) علامه طباطبایی ذیل تفسیر این آیه میفرمایند: «در اينكه فرمود: «و الاحسان» آنچه در باره عدل گفته شد مىآيد، يعنى مقصود از احسان هم احسان به غير است نه اينكه فرد كار را نيكو كند، بلكه خير و نفع را به ديگران برساند، آنهم نه بر سبيل مجازات و تلافى بلكه همانطور كه گفتيم به اينكه خير ديگران را با خير بيشترى تلافى كند، و شر آنان را با شر كمترى مجازات كند، و نيز ابتداء و تبرعا به ديگران خير برساند. احسان صرفنظر از اينكه مايه اصلاح مسكينان و بيچارگان و درماندگان است، و علاوه بر اينكه انتشار دادن رحمت و ايجاد محبت است، همچنين آثار نيك ديگرى دارد كه به خود نيكوكار برمىگردد، چون باعث مىشود ثروت در اجتماع به گردش در آيد، و امنيت عمومى و سلامتى پديد آيد، و تحبيب قلوب شود» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج۱۲: ص۴۷۹).
احسان، مبنایی جهان شمول برای تکافل محسوب میشود به طوری که در حدیثی بسیار کلیدی از امام صادق(ع) وارد شده است: «آيهاى در قرآن است كه عموميت و شمول كامل دارد. راوى مىگويد: عرض كردم كدام آيه است؟ فرمود: اين سخن خداوند متعال كه مىفرمايد: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» (الرحمن:۶۰) كه در باره كافر و مؤمن، نيكوكار و بدكار جارى مىشود (كه پاسخ نيكى را بايد به نيكى داد) و هر كس به او نيكى شود بايد جبران كند، و راه جبران اين نيست كه به اندازه او نيكى كنى، بلكه بايد بيش از آن باشد، زيرا اگر همانند آن باشد نيكى او برتر است، چرا كه او آغازگر بوده» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج۲۳: ص۱۷۱).
بنابراین می توان احسان را مبنایی مشترک برای تکافل میان تمام انسان ها دانست. ضربالمثل مشهوری وجود دارد که انسان بنده احسان است. احسان کردن هرچند دشوار است ولی آثار بسیار زیبایی در پی دارد. روزی ذوالقرنین به استادش، ارسطاطالیس، گفت مرا نصیحتی کن. استاد در پاسخ گفت: «من با اسب و ادوات جنگی کشور گشایی کردم، پس تو با احسان قلبها را فتح کن» (مازندرانی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱: ص۲۱۹).
اتحاد فرد و جامعه از دیگر آثار مبنای احسان است. خداوند متعال در قرآن کریم مانع منّت نهادن فرد محسِن می شود و می فرماید: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(الإسراء:۷). «اگر نيكى كنيد به خودتان كردهايد و اگر بدى كنيد آن هم به خودتان برمىگردد و سود و زيانش به ديگران نمىرسد. به اين دليل امام على(ع) فرمود:«من به هيچ كس نه نيكى انجام دادم و نه بدى كردم»؛ و آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود (طبرسی، ۱۳۷۵، ج۳: ص۴۴۱). در نتیجه، این آیه بیانگر این حقیقت است که تکامل اجتماعی، همزمان با تکافل فردی اتفاق میافتد (الحکیم، ۱۴۳۳ق: ص۲۵۸).احسان را نباید نوعی تجارت زودبازده به حساب آورد. ائمه معصومین(علیهم السّلام) به احسان نسبت به همه مردم، حتّی کسی که قبلاً به در حق ما بدی کرده وصیّت کردهاند. حضرت امام صادق(ع) در بخشی از وصیتنامه خود دستور میدهند که: «أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْك» (ابن شعبه حرانی، ۱۳۶۳: ص۳۰۵). به کسی که به تو بدی کرده، احسان کن.
یکی دیگر از مبانی تکافل اجتماعی و نیکوکاری، احساس مسئولیت همگانی است. احساس مسئولیّت در برابر بی تفاوتی و بی خیالی نسبت به دیگران قرار دارد. لذا دین مبین اسلام، ضمن نهی از بی تفاوتی، مسئولیت خطیر انسانها در قبال دیگران را به آنها یادآور می شود. به عنوان مثال از پیامبر(ص) نقل شده است که غدیر خم چنین فرمودند: «أَنَا مَسْئُولٌ وَ أَنْتُمْ مَسْئُولُون» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱: ص۲۹۰) من مسئول هستم و همه شما نیز مسئولیت دارید. هرکس به میزان قدرت، توانایی و اختیارات خود مسئول است. به عنوان مثال در عرصه سیاسی، حاکم بالاترین سطح مسئولیت را دارد. چرا که او بر جان، مال، ناموس و آبروی مردم تسلط دارد. در عرصه خانوادگی هم مرد خانه، از جهت تأمین مایحتاج و حفظ حریم خانواده مسئولیت دارد. بنابراین مسئولیت همچون هرم، امری ذومراتب است (ذهیبات، ۱۴۲۵: ص۲۵).
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که «همه شما مردم همانند چوپان هستيد هم چنان كه او مسئول حفاظت و نگاهدارى گوسفند است شما هم مسئوليت سنگينى بعهده داريد نسبت بزير دستان، و مرد مسئول راهبرى و راهنمائى و تربيت عيال و فرزندان خود ميباشد، و زن مسئول نگاهدارى فرزندان و اهل بيت شوهر خود ميباشد، و خدمتكار و كلفت مسئول أموال مولا و آقاى خود ميباشند، آگاه باشيد كه هر كس مسئوليتى بر عهده او است و وظايف و تكاليفى نسبت بديگران دارد» (دیلمی، ۱۴۱۲ق، ج۱: ص۱۸۴).
حضرت علی(ع) در یکی از اولین خطبه های خود پس از به خلافت رسیدن، به وسعت و گستردگی این مسئولیت اشاره می کنند: «از خدا بترسيد، و تقوا پيشه كنيد زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا، و شهرها، و خانهها و حيوانات هستيد. طبق این خطبه شریف حضرت، می توانیم به گستره مسئولیت همگانی پی ببریم و حتی از تکافل و نیکوکاری انسان نسبت به حیوانات سخن بگوییم» (شریف الرضی، ۱۴۱۴ق: ص۲۴۲).
ایثار یکی از مبانی تسهیل کننده تکافل اجتماعی و نیکوکاری و به نوعی آخرین سنگ بنای آن است (ذهیبات، ۱۴۲۵ق: ص۲۸). اگر دیگران را حدأقل به اندازه خود به حساب آوردن به معنای عدالت باشد، ایثار به این معناست که دیگران را از خود بالاتر به حساب آوریم و تأمین نیازها و حلّ مشکلات آنها را بر نیازهای تأمین نشده خود مقدّم داریم. بنابراین ایثار بالاترین درجه سخاوت است. سخاوت عبارت است از دادن چیزی که به آن نیاز نداریم ولی ایثار به معنای دادن چیزی است که اتفاقاً به آن شدیداً محتاجیم (ورام بن أبي فراس، ۱۴۱۰ق، ج۱: ص۱۷۲). یکی از همسران پیامبر(ص) نقل می کند که «پيامبر خدا هرگز سه روز پياپى سير نماند تا دنيا را وداع گفت در صورتى كه اگر مىخواست، مىتوانست، اما ديگران را بر خود، مقدم مىداشت» (ورام بن أبي فراس، ۱۳۶۹: ص۳۲۴). بنابراین دیگران هم بنا به قاعده اسوه باید سبک زندگی پیامبر(ص) را الگوی خود قرار دهیم.
سیادت و سروری را می توان یکی دیگر از مبانی تکافل دانست. سیّد بودن در اینجا نه به معنای رییس یک شرکت یا اداره که دیگران باید در خدمت او باشند، است و نه اشاره به کسانی دارد که صرفاً به خاندان عترت و طهارت منسوب هستند. اگر فردی به واسطه انجام وظیفه و کاری خاص از هم قطاران خود متمایز شود، به او سیّد می گویند (مصطفوی، ۱۳۶۸، ج۵: ص۲۵۵). در فرمایشات اهل بیت(علیهم السلام) هم کسی سیّد و آقا خوانده میشود که در تأمین نیازها و حل مشکلات دیگران پیشتازی کند(تمیمی آمدی، ۱۴۱۰ق: ص۸۰).
یکی دیگر از مبانی مهم تکافل جود و انفاق است. این جود است که باعث می شود تا آدمی از آنچه در چنته دارد بگذرد. جود شرایطی دارد از جمله اینکه در حق انسان نیازمند باشد، برای خوش نامی و ریا نباشد، فرد بخشنده بداند که کسی که هدیه را می پذیرد، اجر بیشتر از او دارد، چرا که او با پذیرش هدیه آبروی طرف مقابل را می خرد و شبهه منت و غرور را فرد بخشنده زایل می کند (ذهیبات، ۱۴۲۵: ص۳۱). امام صادق(ع) در وصف انسان بخشنده می فرمایند: «بخشنده جز به سه ويژگى، بخشنده به شمار نيايد: مالش را سخاوتمندانه در حال توانگرى و تنگدستى بخشش نمايد، مال خود را به نيازمند واقعى بپردازد و متوجّه باشد ارزش تشكّرى كه در برابر آن بخشش دريافت مىنمايد بيشتر از آن است بخشش نموده» (ابن شعبه حرانی، ۱۳۸۲: ۵۷۱). جود و انفاق از مهترین مبانی مورد تأکید اسلام است که در قالب های مختلفی چون زکات، خمس، کفارات، وقف، وصیت، هدیه و اقسام فدیه مطرح شده است. هدف اسلام از تمامی این احکام همان تکافل است تا افراد سر در لاک بی تفاوتی فرو نکنند (ذهیبات، ۱۴۲۵: ص۳۱).
به تصریح قرآن کریم انفاق به تمام داراییهای مازاد بر نیاز انسان تعلق میگیرد. «وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْو» (البقرة: ۲۱۹). و از تو مىپرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از مازاد نيازمندى خود. بهترین معنای «العفو» را میتوان واسطهگری در انفاق دانست (طباطبایی، ۱۳۹۰ق، ج۲: ص۱۹۶). با این معنا نه تنها کمک های مادی و معنوی جز انفاق محسوب می شود بلکه اینکه انسان واسطه امر خیر شود و انسان ندار را به دارا و ناتوان را به توانا معرفی کند، خود نوعی انفاق محسوب می شود.
شکل۲: مبانی تکافل اجتماعی و نیکوکاری
۵– نهادهای فعّال در حوزه تکافل و نیکوکاری
براساس میزان و سطح علقهها، وابستگیها و مسئولیتپذیریهای متقابل مشترک میتوانیم نهادهای موضوع تکافل را طبقهبندی کنیم. «تکافل می تواند بین فرد و خودش، بین فرد و نزدیکانش، بین فرد و اجتماع، بین امّت و امّت ها و بین یک نسل و دیگر نسل ها باشد» (قطب، بی تا: ص۵۳).
پس از تتبّع در قرآن و عترت به نهادهای موضوع پیمیبریم. این نهادها عبارتنداز نهاد خانواده، نهاد خویشاوندی، نهاد عشیره، نهاد همسایه، نهاد دوستی و نهاد اخوّت و برادری. این نهادها بستر تحقق عملی امر خیر و نیکوکاری، بر اساس مبانی تکافل در جامعه اسلامی را فراهم میآورند. به میزانی که در هر کدام از این نهادها روابطی عمیقتر وجود داشته باشد، کارکرد آنها در گسترش امر خیر و نیکوکاری گستردهتر خواهد بود.
شکل۳: نهادهای فعّال در حوزه تکافل و نیکوکاری
نتیجهگیری
تکافل اجتماعی به عنوان ادبیاتی جامع و جدید، بهترین چارچوب نظری بر اساس نظریه نیازهای انسان و مفهومی برای ترویج و توسعه امر خیر و نیکوکاری در جامعه اسلامی فراهم میآورد. سیاستگذاری و فرهنگسازی در جامعه اسلامی بر اساس مبانی متعالی تکافل موجب فهم و گسترش هرچه بیشتر فرهنگ نیکوکاری در جامعه میشود. به میزانی که ما از این مبانی فاصله بگیریم و نهادهای فعال در حوزه تکافل -به مثابه بسترهای تحقق عملی این مبانی- تضعیف شود، شاهد کاهش خیرات یا شکلگیری تصنّعی و موقتی آنها خواهیم بود.
بنابراین علما، نخبگان و مسئولین اجرایی نقش مهمی در بازتولید، تشریح، اشاعه و ترویج این مفهوم در میان عموم افراد جامعه دارند. مراجع علمای دین با تشریح بیشتر احکام مربوط به تکافل اجتماعی در رسالههای علمیه و تبلیغ و ترویج این احکام توسط مبلغان حوزههای علمیّه، نخبگان با در نظر گرفتن اهمیت تکافل اجتماعی در نظریهپردازی ها و سیاستمداران با ممانعت از سیاستگذاریهای ناهمسو با تکافل اجتماعی و تلاش برای تسهیل آن در ساختارهای بروکراتیک، میتوانند نقش موثری در ترویج این فرهنگ ایفا کنند.
منابع :
قرآن کریم
ابن بابویه، محمّدبن علی. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دار الشريف الرضي للنشر، ۱۴۰۶ق، قم.
ابن شعبه حرانى، حسن بن على. تحف العقول، جامعه مدرسين،۱۳۶۳، قم.
ابن شعبه حرانى، حسن بن على. تحف العقول، (ترجمه صادق حسن زاده)، انتشارات آل عليّ عليه السلام، ۱۳۸۲ قم.
ابن حیون،نعمان بن محمد مغربى. دعائم الإسلام، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ۱۳۸۵، قم.
ابوزهره، محمّد. التکافل الإجتماعی فی الإسلام،دارالفکر العربی، ۱۹۹۱م . القاهره.
بستانی، فواد افرام. فرهنگ ابجدی، تهران: اسلامی، ۱۳۷۵، تهران.
تمیمیآمدی، عبدالواحدبن محمّد. غرر الحكم و درر الكلم، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۱۰ق، قم.
حكيمى، محمدرضا؛ حكيمى، محمد؛ حكيمى، على. الحیاة، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۸۰، تهران.
الحکیم، السید محمّدباقر. المنهاج الثقافی السیاسی، مؤسسة تراث الشهید الحکیم، ۱۴۳۳ق، بیجا.
ذهیبات، عباس. التکافل الإجتماعی فی مدرسة اهل البیت (علیهم السلام)، مرکز الرسالة، ۱۴۲۵ق، قم.
السباعی، مصطفی. التکافل الإجتماعی فی الإسلام، دارالورّاق للنشر و التوزیع، ۱۹۹۸م، ریاض.
شریفالرضی، محمّدبن حسین. نهج البلاغة، هجرت، ۱۴۱۴ق . قم.
شيخ حر عاملى، محمد بن حسن. وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت عليهم السلام،۱۴۰۹ق ، قم
دیلمی، حسن بن محمّد. ارشاد القلوب الی الصواب، الشریف الرضی، ۱۴۱۲ق، قم.
الصدر، محمّدباقر. اقتصادنا( موسوعة الشهيد الصدر)، مركز الأبحاث والدراسات التخصّصيّة للشهيد الصدر، ۱۴۲۴ق، قم.
طبرسى، فضل بن حسن. ترجمه تفسير جوامع الجامع، ترجمه علی عبدالحمیدی و دیگران، آستان قدس رضوى، ۱۳۷۵، مشهد.
طباطبایی، محمّدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، بیروت.
طباطبايى، محمدحسين. ترجمه تفسير الميزان، ترجمه محمّدباقر موسوی، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ۱۳۷۴، قم.
طوسی، ابوجعفر، محمّدبن حسن. المبسوط فی فقه الإمامیّة، المکتبة المرتضویّة لإحیاء الآثارالجعفریة، ۱۳۸۷ق، تهران.
عبدالعال، احمد عبدالعال. التکافل الإجتماعی فی الإسلام، الشرکة العربیة للنشر و التوزیع، ۱۹۹۷م، بیجا
قطب، سید. العدالة الإجتماعیة فی الإسلام، دارالشروق، بیتا، قاهره.
کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق. الکافی، دار الكتب الإسلامية،۱۴۰۷ق، تهران.
مازندرانی، محمّدصالح بن احمد. شرح الكافي- الأصول و الروضة، المکتبة الإسلامیّة، ۱۳۸۲ق، تهران.
المجلسی، محمّدباقر. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبارالأئمة الأطهار، دار احیاء التراث العربی،۱۴۰۳ق، بیروت.
محمّد رشید، رضا. تفسير القرآن الحكيم الشهير بتفسير المنار، دار المعرفة، ۱۴۱۴ق، بیروت.
مصطفوى،حسن. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، دارالکتب العلمیة، ۱۴۳۰ق، بیروت.
مکارم شیرازی، ناصر. تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱، تهران.
ناصح علوان، عبدالله. التکافل الإجتماعی فی الإسلام، دارالسلام للطباعة و النشر و التوزیع و الترجمة ، بیتا، بیجا.
ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى. مجموعة ورّام، مکتبة فقیه، ۱۴۱۰ق، قم.
ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى. مجموعة ورّام، ترجمه محمّدرضا عطایی، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، ۱۳۶۹، مشهد.